در حال بارگذاری ویدیو ...

رمان «من و داداشیم» پارت ۵۵

۳ نظر گزارش تخلف
_Pishi_
_Pishi_

سرمو گذاشتم رو شونش..چشمامو بستم..موهامو نوازش میکرد..از بچگی هر کرمیم که میریخت باز دلم نمیومد باهاش قهر کنم..یه بار نزدیک بود منو از بالای کوه پرت کنه پایین..سر اون ماجرا سرم شکست و دست و بالم چندتایی بخیه خرد..از یاد آوری گذشته خندم گرفت..
-چرا میخندی؟
+یادته یه بار داشتی آتیشم میزدی؟!
-آره..حیف خاله جلومو گرفت..
+الان که خاله نیست میتونی آتیش بزنی..
-الان خاله نیست ولی قلبم که هست..
+قلب میتونه جایگزین کنه..
-شوخی کردما..تو بمیری منم میمیرم..
+حرفتو زدی دیگه..
-آرام شوخی کردم من از همه بلاهایی که تو بچگی سرت آوردم پشیمونم..
+باشه..
-باشه یعنی چی؟؟!
+باشه یعنی بیخیال..سرم درد میکنه..مگه چقدر مشروب خوردم؟؟
-دو تایی یه شیشه رو خوردیم..
یه دستمو انداختم دور گردنش..خودمو کشیدم یکم بالا..خودشو رو تخت سور داد و به حالت نیمه نشسته در اومد..یواش یواش خوابم برد..
#نُه روز از رفتن آراد میگذشت و هنوز هیچ خبری ازش نبود..با کمک یاسی لباس سیاهمو تنم کردم..سه روز بعد رفتن آراد بابا ماندانا و سودا توی تصادف جان باختن..هه مگه اخباره؟!!..دیگه تنهای تنها شده بودم..از آراد خبری نبود..بابا از پیشم رفته بود..چرا ازش فاصله گرفتم؟چرا قدرشو ندونستم؟چرا حرفاشو گوش نکردم؟چرا نگاهش نکردم؟حالا دیدی تقاص کاراتو؟!!دیدی چه راحت تنهات گذاشت؟اون که جاش خوبه تو تو این دنیای بیرحم تنها موندی..
-یکم گریه کن..نریز تو خودت آرام..تو قلبت همینجوری داغونه..
+میشه من نیام؟حوصله مسجدو ندارم..
-نمیشه که تو دخترشی زشته نباشی..
+چه دختری هه..
-خودتو سرزنش نکن..تقصیر تو که نبود..
⬇نظرات⬇

نظرات (۳)

Loading...

توضیحات

رمان «من و داداشیم» پارت ۵۵

۶ لایک
۳ نظر

سرمو گذاشتم رو شونش..چشمامو بستم..موهامو نوازش میکرد..از بچگی هر کرمیم که میریخت باز دلم نمیومد باهاش قهر کنم..یه بار نزدیک بود منو از بالای کوه پرت کنه پایین..سر اون ماجرا سرم شکست و دست و بالم چندتایی بخیه خرد..از یاد آوری گذشته خندم گرفت..
-چرا میخندی؟
+یادته یه بار داشتی آتیشم میزدی؟!
-آره..حیف خاله جلومو گرفت..
+الان که خاله نیست میتونی آتیش بزنی..
-الان خاله نیست ولی قلبم که هست..
+قلب میتونه جایگزین کنه..
-شوخی کردما..تو بمیری منم میمیرم..
+حرفتو زدی دیگه..
-آرام شوخی کردم من از همه بلاهایی که تو بچگی سرت آوردم پشیمونم..
+باشه..
-باشه یعنی چی؟؟!
+باشه یعنی بیخیال..سرم درد میکنه..مگه چقدر مشروب خوردم؟؟
-دو تایی یه شیشه رو خوردیم..
یه دستمو انداختم دور گردنش..خودمو کشیدم یکم بالا..خودشو رو تخت سور داد و به حالت نیمه نشسته در اومد..یواش یواش خوابم برد..
#نُه روز از رفتن آراد میگذشت و هنوز هیچ خبری ازش نبود..با کمک یاسی لباس سیاهمو تنم کردم..سه روز بعد رفتن آراد بابا ماندانا و سودا توی تصادف جان باختن..هه مگه اخباره؟!!..دیگه تنهای تنها شده بودم..از آراد خبری نبود..بابا از پیشم رفته بود..چرا ازش فاصله گرفتم؟چرا قدرشو ندونستم؟چرا حرفاشو گوش نکردم؟چرا نگاهش نکردم؟حالا دیدی تقاص کاراتو؟!!دیدی چه راحت تنهات گذاشت؟اون که جاش خوبه تو تو این دنیای بیرحم تنها موندی..
-یکم گریه کن..نریز تو خودت آرام..تو قلبت همینجوری داغونه..
+میشه من نیام؟حوصله مسجدو ندارم..
-نمیشه که تو دخترشی زشته نباشی..
+چه دختری هه..
-خودتو سرزنش نکن..تقصیر تو که نبود..
⬇نظرات⬇