فیک جانگکوک پارت۵(آخر)
منتظر بودم تا اینکه در باز شد
~چیشده
-مردی که من بهش شلیک کردم از مافیاس همه دنبالمون هستن باید فرار کنیم
~سوک هون؟
-اهوم
+من یه جا دارم
-~کجا؟
+تو بوسان یه کلبه دارم
-اهوم میتونیم بریم اونجا
~چی؟؟اونوقت کی مارو میبره؟
نویسنده:هردو ا/ت و جانگکوک به جیمین نگاه کردن
~چرت به من نگاه میکنین وایسا بینم نکنه...نه این چیه دیگ
+بدو وقت نداریم
-تو نمیخوای وارد مافیا شی پس من تنها میرم تو با جیمین برو
+~چی؟؟
~من که راضی نمیشم
+ماشینمو ببر
-هوم؟
+آره دیگ من با جیمین میرم تو با ماشینم بیا دنبالمون
-او...اوک
-:به بوسان حرکت کردیم
.
.
.
رسیدیم راه خیلی خسته کننده بود پیاده شدم فضای خیلی خوب و سرسبز بود یه کلبه قشنگ بود فک کنم مال کوک باشه
(بعد از ۷سال)
-:من عاشق کوک شدم و اونم همینطور و جیمین هم یکم غیرتی شد(ژوووووون)
-کوک بیا شام بخور
+اومدم بیب(اووف هارتم)
شام خوردیم بعد از شام یکی به گوشیم زنگ زد شماره ناشناس بود
-الو
@سلام برا بار آخر دوباره میای یا ن
-شما؟؟و بعد کجا بیام؟
@منم سوک هون
-...
+کیه؟
-نه برنمیگردم به اون جهنم
@تویی که کشتن و مسابقه دادن زندگیت بودن الان به اینا میگی جهنم
-اره دیک هم زنگ نزن چون ممکنه دمار روزگارت رو در بیارم
گوشی رو قطع کردم
+کی بود چرا رنگت پریده
-سوک هون عوضی عه میخواد دوباره برگردم مافیا
+چ...چی بهش گفتی
-گفتم ن
+تا آخرش عاشقتم ممنون که گفتی ن (بغلت کرد)
-منم همینطور
قصه ی ما به سر رسید جیمین غیرتی شد خخخخخ
بچه ها بهم بگین فیک بعد از کی باشه
نظرات