رمان love in class B

love in class B

۲۲ ویدیو
AYGIN -۲۲ / ۱۶

love in class B

۳ نظر گزارش تخلف
AYGIN
AYGIN

پارت شونزدهم:
کیونگسو جلوی شهربازی ترمز زد و گفت:
-پیاده شین
جونگین دستی به لباسش کشید و گفت:
-من با این لباسا بیام؟
کیونگ خندید و گفت:
-اشکالی نداره
-اما........
کیونگ از اون چشم غرها بهش رفت و گفت:
-حرف نباشه.پیاده شین
همه ریختیم تو شهربازی.من که بسیار نترس بودم رفتم طرف ترن هوایی.بک جیغ جیغ کنان گفت:
-من سوار ترن نمیشم
-غلط میکنی داداش جونم
کیونگ و جونگین مخالفتی نداشتن.بکهیونو به زور نشوندیم کنار کیونگ و از شانس بسیار گل و بلبلی که من داشتم جونگین زارپی نشست کنار من.قصد نداشتم بذارم روز خوبمو خراب کنه.ترن آروم آروم راه افتاد و رنگ از روی جونگین پرید.آروم آروم رفتیم بالا و یهو رفتیم پایین که همزمان شد با جیغ بکهیون و داد جونگین.بی توجه به دادای جونگین با هیجان یوهو یوهو میکردم.جونگین خیلی غیر معمول سفید شده بود.با نگرانی بهش گفتم:
-خوبی؟
به زور گفت:
-آره آره
_قیافت که اینو نمیگه
وسط حرف زدن یهو ترن سرعتش بیشتر شد.جونگین ناگهانی دستشو گذاشت رو دست من که روی دسته بود و محکم فشار داد.سرعت ترن داشت بیشتر میشد ولی جونگین دیگه نمیترسید و رنگش داشت برمیگشت به حالت عادی.چن دقیقه بعد اونم داشت با هیجان داد میزد.داشتم سعی میکردم دستمو که داشت له میشد از زیر دستش بیارم بیرون.اما انقد محکم گرفته بودش که نمیشد تکونش داد.

نظرات (۳)

Loading...

توضیحات

love in class B

۱ لایک
۳ نظر

پارت شونزدهم:
کیونگسو جلوی شهربازی ترمز زد و گفت:
-پیاده شین
جونگین دستی به لباسش کشید و گفت:
-من با این لباسا بیام؟
کیونگ خندید و گفت:
-اشکالی نداره
-اما........
کیونگ از اون چشم غرها بهش رفت و گفت:
-حرف نباشه.پیاده شین
همه ریختیم تو شهربازی.من که بسیار نترس بودم رفتم طرف ترن هوایی.بک جیغ جیغ کنان گفت:
-من سوار ترن نمیشم
-غلط میکنی داداش جونم
کیونگ و جونگین مخالفتی نداشتن.بکهیونو به زور نشوندیم کنار کیونگ و از شانس بسیار گل و بلبلی که من داشتم جونگین زارپی نشست کنار من.قصد نداشتم بذارم روز خوبمو خراب کنه.ترن آروم آروم راه افتاد و رنگ از روی جونگین پرید.آروم آروم رفتیم بالا و یهو رفتیم پایین که همزمان شد با جیغ بکهیون و داد جونگین.بی توجه به دادای جونگین با هیجان یوهو یوهو میکردم.جونگین خیلی غیر معمول سفید شده بود.با نگرانی بهش گفتم:
-خوبی؟
به زور گفت:
-آره آره
_قیافت که اینو نمیگه
وسط حرف زدن یهو ترن سرعتش بیشتر شد.جونگین ناگهانی دستشو گذاشت رو دست من که روی دسته بود و محکم فشار داد.سرعت ترن داشت بیشتر میشد ولی جونگین دیگه نمیترسید و رنگش داشت برمیگشت به حالت عادی.چن دقیقه بعد اونم داشت با هیجان داد میزد.داشتم سعی میکردم دستمو که داشت له میشد از زیر دستش بیارم بیرون.اما انقد محکم گرفته بودش که نمیشد تکونش داد.