Part:3 عاشق دکتر بچه ام شدم
لوکا: حتما مامانت الان میاد
چن چن: باشه
یهو زنگ خونه میخور و میبینن دخت عمه ی چن چن
چن چن: سلام عمه
لوکا: سلام
دختر عمه: جوون عمه سلام
چن چن : مامانم نیومد
دخنر عمه: چیی مامان
چن چن: دیگه مامان دارم
لوکا: من ازدواج کردم
دختر عمه: مبارکه زنت کجاست
لوکا: نیومده
بایگارد: رئیس زنتون اومد میشه ما بریم تو
لوکا: نه
دختر عمه : چرا میترسن
لوکا: اون بادیگارد هارو خاله کرده
دختر عمه : تو هم نزنه من میترسم
لوکا: منم
رز: وایییی خدا خیانت تو روز اول
چن چن: مامان
رز: چن چن برات مامان جدید پیدا کرده دیگه من برم آهان راستی فردا طلاق میگیریم بای
دختر عمه: سلام من دختر عمه ی لوکا هستم
لوکا: احمق
رز: ریدم تو شانسم
چن چن: بیا تو مامانی
رز: به من مامان نگو بگو رز
چن چن: نه تو مامان منی
رز: نه نیستم من قبول نکردم
لوکا: بسههههه مثل بچه ها
رز: من کی قبول کردم مامان بشم من کی قبول کردم زن تو بشم
چن چن: بسه دیگه تو مامان منی تمام
رز: واییی الیور برگشتتتتت ( الیور دوست صمیمی رز و کراش رز هست)
لوکا: الیور کیه
دختر عمه: من برم
رز: دوست صمیمیم و کسی که ۲ ساله دوسش دارم از دواران دبیرستان آرزو داشتم با هم ازدواج کنیم دو تا دختر داشته باشیم اسمشو وانیا آنیا بزارم وایی خدا فکرشم خوبه
لوکا: هویییی بیدارشو از رویا
رز: تو ریدی به رویام اهه
چن چن: مامان تو میخوایی دو خواهر به دنیا بیاری حامله ایی
رز: بچه جون من حامله نیستم
چن چن: باشه مامانی
رز: باشا مامانی رو ببر اتاقش
لوکا: پیش من میخوابی
رز: تف تو روت
لوکا: نترس به زنای وحشی علاقه ایی ندارم
رز: من ترسی ندارم به من نزدیک بشی تبدیل به خاله روت میکنم
نظرات (۶)