بزم خصوصی دیده نشده محمد حیدری بیژن مرتضوی علی توللی غزل و آواز حسن ستار و بانو هایده فقید

۱ نظر گزارش تخلف
عباس
عباس

کی رفته‌ای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بوده‌ای نهفته که پیدا کنم تو را
غیبت نکرده‌ای که شوم طالب حضور
پنهان نگشته‌ای که هویدا کنم تو را
با صد هزار جلوه برون آمدی که من
با صد هزار دیده تماشا کنم تو را
چشمم به صد مجاهده آیینه‌ساز شد
تا من به یک مشاهده شیدا کنم تو را
بالای خود در آینهٔ چشم من ببین
تا با خبر زعالم بالا کنم تو را
مستانه کاش در حرم و دیر بگذری
تا قبله‌گاه مؤمن و ترسا کنم تو را
خواهم شبی نقاب ز رویت بر افکنم
خورشید کعبه، ماه کلیسا کنم تو را
گر افتد آن دو زلف چلیپا به چنگ من
چندین هزار سلسله در پا کنم تو را
طوبی و سدره گر به قیامت به من دهند
یک‌جا فدای قامت رعنا کنم تو را
زیبا شود به کارگه عشق کار من
هر گه نظر به صورت زیبا کنم تو را
رسوای عالمی شدم از شور عاشقی
ترسم خدا نخواسته رسوا کنم تو را
با خیل غمزه گر به وثاقم گذر کنی
میر سپاه شاه صف‌آرا کنم تو را
جم دستگاه ناصردین شاه تاجور
کز خدمتش سکندر و دارا کنم تو را
شعرت ز نام شاه، فروغی شرف گرفت
زیبد که تاج تارک شعرا کنم تو را
*******
ساغرم شکست‌ ای ساقی رفته ام ز دست ‌ای ساقی
در میان توفان بر موج غم نشسته منم در زورق شکسته منم‌ ای ناخدای عالم
تا نام من رقم زده شد یک باره مهر غم زده شد بر سرنوشت آدم
ساغرم شکست‌ ای ساقی رفته ام ز دست ‌ای ساقی
تو تشنه کامم کشتی در سراب ناکامی ها‌ ای بلای نافرجامی ها
نبرده لب بر جامی میکشم به دوش از حسرت بار مستی و بدنامی ها

نظرات (۱)

Loading...

توضیحات

بزم خصوصی دیده نشده محمد حیدری بیژن مرتضوی علی توللی غزل و آواز حسن ستار و بانو هایده فقید

۱۱ لایک
۱ نظر

کی رفته‌ای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بوده‌ای نهفته که پیدا کنم تو را
غیبت نکرده‌ای که شوم طالب حضور
پنهان نگشته‌ای که هویدا کنم تو را
با صد هزار جلوه برون آمدی که من
با صد هزار دیده تماشا کنم تو را
چشمم به صد مجاهده آیینه‌ساز شد
تا من به یک مشاهده شیدا کنم تو را
بالای خود در آینهٔ چشم من ببین
تا با خبر زعالم بالا کنم تو را
مستانه کاش در حرم و دیر بگذری
تا قبله‌گاه مؤمن و ترسا کنم تو را
خواهم شبی نقاب ز رویت بر افکنم
خورشید کعبه، ماه کلیسا کنم تو را
گر افتد آن دو زلف چلیپا به چنگ من
چندین هزار سلسله در پا کنم تو را
طوبی و سدره گر به قیامت به من دهند
یک‌جا فدای قامت رعنا کنم تو را
زیبا شود به کارگه عشق کار من
هر گه نظر به صورت زیبا کنم تو را
رسوای عالمی شدم از شور عاشقی
ترسم خدا نخواسته رسوا کنم تو را
با خیل غمزه گر به وثاقم گذر کنی
میر سپاه شاه صف‌آرا کنم تو را
جم دستگاه ناصردین شاه تاجور
کز خدمتش سکندر و دارا کنم تو را
شعرت ز نام شاه، فروغی شرف گرفت
زیبد که تاج تارک شعرا کنم تو را
*******
ساغرم شکست‌ ای ساقی رفته ام ز دست ‌ای ساقی
در میان توفان بر موج غم نشسته منم در زورق شکسته منم‌ ای ناخدای عالم
تا نام من رقم زده شد یک باره مهر غم زده شد بر سرنوشت آدم
ساغرم شکست‌ ای ساقی رفته ام ز دست ‌ای ساقی
تو تشنه کامم کشتی در سراب ناکامی ها‌ ای بلای نافرجامی ها
نبرده لب بر جامی میکشم به دوش از حسرت بار مستی و بدنامی ها

موسیقی و هنر