ببخشید دیرشد مشغول درسام بود..پارت 6 رمان عشق ابدی ادامشو تو نظرات بخونید

۳ نظر گزارش تخلف
mehrnaz
mehrnaz

مریم نبود انگاری رفته بود ناهار...پشت در ایستادم و در زدم..
سهیل-بفرمایید...
رفتم تو ... بوی عطر تلخ و سرد خوشبوش همه جا پیچیده بود..یادم باشه از ش یه روز بپرسم اسم عطرش چیه برا تولد سامان بگیرم..
من-سلام اقای راد خسته نباشید...پرونده اقای معینی هم تموم کردم..
ورفتم جلو وپرونده رو گزاشتم رو میز..سرشو از رو پرونده خودش اورد بالا و پرونده رو برداشت و گفت:بفرمایید بشینید تا ناهارم برسه..مطمئنن که تا الان چیزی نخوردید..درسته؟
نشستم رو مبل کنار میزش و خندیدم گفتم:بله درس حدس زدید...ممنون از لطفتون..
سهیل هم سرشو بالا کرد و یه نیمچه لبخندی زد و گفت:خواهش میکنم وظیفس...
و دوباره مشغول کارش شد...بعد از حدود یه ربع در اتاق و زدن و ابدارچی غذا رو اورد گزاشت رو میز روبه روی مبل من...
سهیلم پرونده رو گزاشت کنارو عینکش رو برداشت ..وقتی یکم چشم هاشو ماساژ داد اومد روبروم نشست و غذاهارو تقسیم کرد...
یه ممنون گفتم و شروع کردیم...

نظرات (۳)

Loading...

توضیحات

ببخشید دیرشد مشغول درسام بود..پارت 6 رمان عشق ابدی ادامشو تو نظرات بخونید

۱۲ لایک
۳ نظر

مریم نبود انگاری رفته بود ناهار...پشت در ایستادم و در زدم..
سهیل-بفرمایید...
رفتم تو ... بوی عطر تلخ و سرد خوشبوش همه جا پیچیده بود..یادم باشه از ش یه روز بپرسم اسم عطرش چیه برا تولد سامان بگیرم..
من-سلام اقای راد خسته نباشید...پرونده اقای معینی هم تموم کردم..
ورفتم جلو وپرونده رو گزاشتم رو میز..سرشو از رو پرونده خودش اورد بالا و پرونده رو برداشت و گفت:بفرمایید بشینید تا ناهارم برسه..مطمئنن که تا الان چیزی نخوردید..درسته؟
نشستم رو مبل کنار میزش و خندیدم گفتم:بله درس حدس زدید...ممنون از لطفتون..
سهیل هم سرشو بالا کرد و یه نیمچه لبخندی زد و گفت:خواهش میکنم وظیفس...
و دوباره مشغول کارش شد...بعد از حدود یه ربع در اتاق و زدن و ابدارچی غذا رو اورد گزاشت رو میز روبه روی مبل من...
سهیلم پرونده رو گزاشت کنارو عینکش رو برداشت ..وقتی یکم چشم هاشو ماساژ داد اومد روبروم نشست و غذاهارو تقسیم کرد...
یه ممنون گفتم و شروع کردیم...