من معمولی نیستم 68

۲ نظر
گزارش تخلف
A
A

دستشو گذاشت روی دهنم و و سفت فشار داد احساس می کردم  الان فکم میشکنه....برگشتم بهش نگاه کردم...چشماش سیاه بود...سیاه..سیاه...دهنشو برد سمت گردنم و گردنم رو گاز گرف خیلی خیلی محکم تر از دفعه های قبل...خیلی درد داشت..جیغ زدم و گفتم ولمم کننن..دست  و پا می زدم ...ولی اصلا توجه نمی کرد...عوضش... جای بعدی که گاز گرفت درست جای زخم گردنم بود...نقطه ضعف هامو خوب میدونست....دیگه کار از گریه گذشته بود...زجه می زدم...چون خیلی خیلی خیلی درد داشت وحشتناکک......فقط خون میخورد ....نمی دونم یهو چش شد.....منم که کاری نکردم...هرکاری که می گف انجام میدادم....پس چرا؟؟پاهام سست شد و افتادم زمین دست از سرم بر نداشت...انقدر ادامه داد که اخرش بیهوش شدم....و افتادم زمین...دلی یه چیزیو حس کردم اخرش یکی منو بغل کرد....و برد....فک کنم انتونی بود....حتما اون بود دیگه.............................

وقتی چشمامو باز کردم ناربلا رو دیدم....نمی دونم چرا ولی جیغ زد و گف:انااااااااا اناااا وااایییی خدددااا واااقعااا بهوش امدییی؟!
-وااا...مگه چیشده؟
+تو 2 هفته س بیهوشییی
-واقعا؟!
+عاره
و بعدش سریعع بغلمم کردد و گفت تو استراحت کن من میرم یه چیزی بیارم بخوری..... و رفت بیرون و یکم بعد بایه کاسه سوپ اومد داخل.... و کنار تختم نشست و گفت بیا بخور...به لباسام نگاه کردم...عوض شده بود...گفتم:مرسی
+واسه چی؟
-حتما این دوهفته خیلی اذیت شدی

نظرات (۲)

Loading...

توضیحات

من معمولی نیستم 68

۴ لایک
۲ نظر

دستشو گذاشت روی دهنم و و سفت فشار داد احساس می کردم  الان فکم میشکنه....برگشتم بهش نگاه کردم...چشماش سیاه بود...سیاه..سیاه...دهنشو برد سمت گردنم و گردنم رو گاز گرف خیلی خیلی محکم تر از دفعه های قبل...خیلی درد داشت..جیغ زدم و گفتم ولمم کننن..دست  و پا می زدم ...ولی اصلا توجه نمی کرد...عوضش... جای بعدی که گاز گرفت درست جای زخم گردنم بود...نقطه ضعف هامو خوب میدونست....دیگه کار از گریه گذشته بود...زجه می زدم...چون خیلی خیلی خیلی درد داشت وحشتناکک......فقط خون میخورد ....نمی دونم یهو چش شد.....منم که کاری نکردم...هرکاری که می گف انجام میدادم....پس چرا؟؟پاهام سست شد و افتادم زمین دست از سرم بر نداشت...انقدر ادامه داد که اخرش بیهوش شدم....و افتادم زمین...دلی یه چیزیو حس کردم اخرش یکی منو بغل کرد....و برد....فک کنم انتونی بود....حتما اون بود دیگه.............................

وقتی چشمامو باز کردم ناربلا رو دیدم....نمی دونم چرا ولی جیغ زد و گف:انااااااااا اناااا وااایییی خدددااا واااقعااا بهوش امدییی؟!
-وااا...مگه چیشده؟
+تو 2 هفته س بیهوشییی
-واقعا؟!
+عاره
و بعدش سریعع بغلمم کردد و گفت تو استراحت کن من میرم یه چیزی بیارم بخوری..... و رفت بیرون و یکم بعد بایه کاسه سوپ اومد داخل.... و کنار تختم نشست و گفت بیا بخور...به لباسام نگاه کردم...عوض شده بود...گفتم:مرسی
+واسه چی؟
-حتما این دوهفته خیلی اذیت شدی