در حال بارگذاری ویدیو ...

HUSH Ꮺ / خاموش Ꮺ پارت سیزدهم

✙Blue Sun✙
✙Blue Sun✙

https://testchi.ir/user/12485



***13***
(تهیونگ با &، امیلی با @ و توضیحات داستان با () نشون داده میشن)
(نفس های داغ و پرحرصش به صورت پسر مقابلش برخورد میکرد و این باعث میشد پسر به خودش بلرزه... از بس ترسیده بود که قدرت تکلمش رو از دست داده بود و فقط با بهت به تهیونگ نگاه می‌کرد...) (تهیونگ یقشو گرفت و اونو با قدرت به دیوار پشت سرش کوبوند) &پس مرگت حتمی شد! (و بدون منتظر موندن برای جوابی، مشت محکمی نثار صورت بی نقص پرستار جوان کرد... پسر به روی زمین افتاد و بعد از دیدن خون دماغش ترس برش داشت! اون حقیقتا آدمی نبود که راحت عصبی بشه، پس نفس عمیقی کشید سعی کرد خودش رو کنترل کنه... نباید چهره بدی ازش میدیدن... ) @چ.چیکار کردی؟! ا.الان همه چیز خراب میشه! &اون مارو دیده! این یعنی همه چیزو میدونه اونوقت میگی ولش کنیم بره؟ جین= ببینم تو که نمیگی بکشیمش؟ &همشون لایق مرگن! (پسر که همچنان با ترس و بدون اینکه صدایی ازش در بیاد به بحث اونا نگاه میکرد بالاخره تصمیم گرفت حرفی بزنه و گفت: ) ×ت.توضیح میدم! (تهیونگ دوباره با عصبانیت بیشتری به سمتش رفت و برای بار دیگه، یقه‌ش رو توی مشتاش گرفت...) &توضیح؟ چیو میخوای توضیح بدی؟ روش قتلمون؟ یا طوری که مریضارو مرخص میکنین؟ اما احمق تر از همشون به نظر میرسی... اگه میخواستی مارو بکشی یه تزریق ساده کافی نبود؟ ×داری اشتباه میکنی! م.من از اونا ن.نیستم! &اوهوم... حتما! از اینکه انقدر با تردید جملت رو گفتی معلوم بود! (و کارت شناساییشو از جلوی روپوش سفید پسر کند و بهش خیره شد...) &خب... جئون جونگ کوک... پرستار تازه وارد اینجا... به جهنمت خوش اومدی! @م.مجبوریم بکشیمش؟ ×چ.چرا چرت میگین؟؟ م.من قرار نیست لو تون بدم! (تهیونگ با ضربه دیگه ای پشت پرستار رو به دیوار کوبوند و به چشماش خیره شد...) (ادامه در بخش نظرات)

نظرات (۱۴۹)

Loading...

توضیحات

HUSH Ꮺ / خاموش Ꮺ پارت سیزدهم

۲۴ لایک
۱۴۹ نظر

https://testchi.ir/user/12485



***13***
(تهیونگ با &، امیلی با @ و توضیحات داستان با () نشون داده میشن)
(نفس های داغ و پرحرصش به صورت پسر مقابلش برخورد میکرد و این باعث میشد پسر به خودش بلرزه... از بس ترسیده بود که قدرت تکلمش رو از دست داده بود و فقط با بهت به تهیونگ نگاه می‌کرد...) (تهیونگ یقشو گرفت و اونو با قدرت به دیوار پشت سرش کوبوند) &پس مرگت حتمی شد! (و بدون منتظر موندن برای جوابی، مشت محکمی نثار صورت بی نقص پرستار جوان کرد... پسر به روی زمین افتاد و بعد از دیدن خون دماغش ترس برش داشت! اون حقیقتا آدمی نبود که راحت عصبی بشه، پس نفس عمیقی کشید سعی کرد خودش رو کنترل کنه... نباید چهره بدی ازش میدیدن... ) @چ.چیکار کردی؟! ا.الان همه چیز خراب میشه! &اون مارو دیده! این یعنی همه چیزو میدونه اونوقت میگی ولش کنیم بره؟ جین= ببینم تو که نمیگی بکشیمش؟ &همشون لایق مرگن! (پسر که همچنان با ترس و بدون اینکه صدایی ازش در بیاد به بحث اونا نگاه میکرد بالاخره تصمیم گرفت حرفی بزنه و گفت: ) ×ت.توضیح میدم! (تهیونگ دوباره با عصبانیت بیشتری به سمتش رفت و برای بار دیگه، یقه‌ش رو توی مشتاش گرفت...) &توضیح؟ چیو میخوای توضیح بدی؟ روش قتلمون؟ یا طوری که مریضارو مرخص میکنین؟ اما احمق تر از همشون به نظر میرسی... اگه میخواستی مارو بکشی یه تزریق ساده کافی نبود؟ ×داری اشتباه میکنی! م.من از اونا ن.نیستم! &اوهوم... حتما! از اینکه انقدر با تردید جملت رو گفتی معلوم بود! (و کارت شناساییشو از جلوی روپوش سفید پسر کند و بهش خیره شد...) &خب... جئون جونگ کوک... پرستار تازه وارد اینجا... به جهنمت خوش اومدی! @م.مجبوریم بکشیمش؟ ×چ.چرا چرت میگین؟؟ م.من قرار نیست لو تون بدم! (تهیونگ با ضربه دیگه ای پشت پرستار رو به دیوار کوبوند و به چشماش خیره شد...) (ادامه در بخش نظرات)

سرگرمی و طنز