در حال بارگذاری ویدیو ...

شعر غزل(به یاد استاد شهریار)

۰ نظر گزارش تخلف
raha azad
raha azad

به یاد شهریار
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
این چنین درمانده و بیچاره ام، جانا چرا؟
چشم هایم مثل شمعی در رهت خاک رهند...
دلبرا من سوختم من سوختم ، تنها چرا؟
عشق تو چون آتشی بر جان شیرینم فتاد...
شعله هایش را ندیدی بی وفا ، آخر چرا؟
من برای دیدنت با سر ، نه با پا آمدم
جان من تقدیم نامت باد بی چون و چرا...
ای (رها) چون (شهریاری ) که سفر تنها نرفت
این سفر راه قیامت می رود، تنها چرا؟
چشمهایم راباز کردم تمام بالشم از اشک خیس بود...
ترانه سرا و دکلمه : شیرین امیرشاهی (رها)

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

شعر غزل(به یاد استاد شهریار)

۰ لایک
۰ نظر

به یاد شهریار
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
این چنین درمانده و بیچاره ام، جانا چرا؟
چشم هایم مثل شمعی در رهت خاک رهند...
دلبرا من سوختم من سوختم ، تنها چرا؟
عشق تو چون آتشی بر جان شیرینم فتاد...
شعله هایش را ندیدی بی وفا ، آخر چرا؟
من برای دیدنت با سر ، نه با پا آمدم
جان من تقدیم نامت باد بی چون و چرا...
ای (رها) چون (شهریاری ) که سفر تنها نرفت
این سفر راه قیامت می رود، تنها چرا؟
چشمهایم راباز کردم تمام بالشم از اشک خیس بود...
ترانه سرا و دکلمه : شیرین امیرشاهی (رها)

موسیقی و هنر