در حال بارگذاری ویدیو ...

قافله :شاعراستاد حسن اسدی " شبدیز با صدای محمد سعید عسجدی

سید مجتبی محمدی
سید مجتبی محمدی

چهارپاره

قافله

بارِمصیبت شده برشانه ام
سایه ی سنگینِ سبکبارها
بسته به زنجیرفراموشی اند
قافله ی خفته ی بیدارها

کودکِ حیرانی وسرگشتگی
خفته به گهواره ی اندیشه ها
خونِ مصیبت زدگان می چکد
ازجگرِ پاره ی اندیشه ها

درتبِ هذیانِ شبْ اندیشگان
میکده شدصحنه ی ماتمکده
وای...که تصویرفریبای عشق
ازنَفَسِ آینه، تاول زده!

قافله ی شبْ نَفَسان،بسته اند
تنگترین،روزنِ آواز را
تیرِ جنون،سرزده،پَرمیکشد
می شکندشوکتِ پرواز را

پنجه ی مرموزِ هیولایِ شب
خنجری ازسقفِ شب،آویخته
ساقه ی پرواز،ستَروَن شده
بال عقابان ،به زمین ریخته

سنگدلان،نشترتهمت به کف
شاهرگِ گردنِ غیرت زدند
پنجره ی روشنِ خورشید را
پرده ای ازرنگِ مصیبت زدند

#شبدیز

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

قافله :شاعراستاد حسن اسدی " شبدیز با صدای محمد سعید عسجدی

۰ لایک
۰ نظر

چهارپاره

قافله

بارِمصیبت شده برشانه ام
سایه ی سنگینِ سبکبارها
بسته به زنجیرفراموشی اند
قافله ی خفته ی بیدارها

کودکِ حیرانی وسرگشتگی
خفته به گهواره ی اندیشه ها
خونِ مصیبت زدگان می چکد
ازجگرِ پاره ی اندیشه ها

درتبِ هذیانِ شبْ اندیشگان
میکده شدصحنه ی ماتمکده
وای...که تصویرفریبای عشق
ازنَفَسِ آینه، تاول زده!

قافله ی شبْ نَفَسان،بسته اند
تنگترین،روزنِ آواز را
تیرِ جنون،سرزده،پَرمیکشد
می شکندشوکتِ پرواز را

پنجه ی مرموزِ هیولایِ شب
خنجری ازسقفِ شب،آویخته
ساقه ی پرواز،ستَروَن شده
بال عقابان ،به زمین ریخته

سنگدلان،نشترتهمت به کف
شاهرگِ گردنِ غیرت زدند
پنجره ی روشنِ خورشید را
پرده ای ازرنگِ مصیبت زدند

#شبدیز

موسیقی و هنر