داستان یک شعر
گره گشوده ز کارم به طرفهالعینی
به نام پاک جوادش چو دادهام قسمش
ای امام رئوف، ای غریب غریبنواز!
به آستانهی محبت تو، دامن حاجت میآوریم و صحرا صحرا کرامت میبریم.
چه کنیم که ظرفیت دستهای ما اندک است، و الّا دریای احسان تو بیکرانه است.
نظرات