کله مکالمه ی منو پسر داییم:

(پسر داییم) -اینجا یه روانی هست که عاشق کره ایاست

(من) _تو، تو دوران جاهلیتی نمیفهمی به من چه...

*من که کاملا لم دادم و پسر داییم که منو نگا نمیکنه سقفو نگا میکنه :/*

کل مکالمه ی بعدی :

*منی که به چیزی در مورد شال گذاشتن میبینم و میگن : سال چیه برو بابا

(پسر داییم) -شال خیلیم خوبه

(من) _میبندی یا خودم ببندم اون فکو؟

-حجاب ویزه خوبیه

_اره خیلی بخوره تو سرت

-تو نمیفهمی

_اره من نمیفهمم لابد تو تو وسط تابستون استین بلندو سال میپوشی...

*اونی که هیچ زری برای زدن نداره...

*منی که عکسه هرگونه پسری رو نشونش میدم و اون حرصش در میاد :خنده:*

و بقیه مکالممون به داد زدن و التماس کردن من برای اینکه اذیتم نکنه میگذره :/

اره... هعی... یادش بخیر قبلا من قلدر بودم...

هعی، عوضی -_-