در حال بارگذاری ویدیو ...

(اولین زندگی نامه)Closer - The Chainsmok

۵۱ نظر گزارش تخلف
lish
lish

Follow :lish
میخاستم چتو کپی کنم و نگه دارم ولی گفت بنویسم
نه اسم طرف نه چیزیش پخش نمیشه مگه اینکه خودش بخاد بگه
اولین زندگی نامه:
سلام من یکی از اشناهایه خیلی قدیمیشم
بهم گفت قرار تو کتابش بنویسه ولی یهو اخرش گفت نماشا پس****(فوش داد بهم نمیتونم مطلبش کنم یه ده تایی ببخشید)
اره همونطوری که گفتم و خودت میدونی من یهو زارت بابت نبود یه چیزی تو این خانوادم بدنیا امدم نمیدونم چرا استفادش نکردن(نویسنده: واقعا گومن دوستم شوخ)
وقتی بدنیا امدم دیدم عح یا خداا چخبره پونزده سال گذشت چون چیزی یادم نیست جز بازی گوشی و... پسر عموم مواد میفروخت ولی فکر بد نکنین فقط تریاک بود که دو سه سالیه گرفتنش خلاصه رفتیم دبیرستان و با ادریا و ادماش اشنا شدم یعنی دوستاش خیلی بجه باحالی بودن و اونجا منم شروف کرده بودم به خرده فروشی طعم پول لایه دندونم بود و دعواهایه شدید مدرسه ایی که(اسم مدرسه رو نمیزارم برا مدرسه خودمم هست ولی از۲۰۰دانش اموز صدتاش دانشگاه دولتی و پنجاه تاش میرن زندان خخ) پسر عموم ازم شیش سال بزرگتر بودو منو میخاست بیشتر تو لجن فرو ببره و میخاست اشپز خونه راه بندازه متاسفانه منو بکشه تو کار اون موقع برا یه گنگ یا گروه نیمه روسی کار میکرد ولی من با کمک دوستام نرفتم سمتش این وسطا یکی از دوستامون تو درگیری با قمه دستشو زدن باعث یه درگیری سی صد یا حتی هفتصد نفره شد و من مجبور شدم بعد یه اتفاقی یه هفتادملیونی دیه بدم شهریایر هم مجبور شد نگا وجهه زندگی من عشقیم بود به سی دی ای بود چی بگم خلاصه عموم دستگیر شد و من رفتم سراغ یه کار دیگه چندان تعریف کن خوبی نیستم ولی ما یه اکیپ دوازده نفره بودیم که چهار نفرمون فوت شدن همین دیگه انتر اینو بزار خب و داستان منو اول میدی چون زیاد خونده نمیشه پس ک....

نظرات (۵۱)

Loading...

توضیحات

(اولین زندگی نامه)Closer - The Chainsmok

۱۰ لایک
۵۱ نظر

Follow :lish
میخاستم چتو کپی کنم و نگه دارم ولی گفت بنویسم
نه اسم طرف نه چیزیش پخش نمیشه مگه اینکه خودش بخاد بگه
اولین زندگی نامه:
سلام من یکی از اشناهایه خیلی قدیمیشم
بهم گفت قرار تو کتابش بنویسه ولی یهو اخرش گفت نماشا پس****(فوش داد بهم نمیتونم مطلبش کنم یه ده تایی ببخشید)
اره همونطوری که گفتم و خودت میدونی من یهو زارت بابت نبود یه چیزی تو این خانوادم بدنیا امدم نمیدونم چرا استفادش نکردن(نویسنده: واقعا گومن دوستم شوخ)
وقتی بدنیا امدم دیدم عح یا خداا چخبره پونزده سال گذشت چون چیزی یادم نیست جز بازی گوشی و... پسر عموم مواد میفروخت ولی فکر بد نکنین فقط تریاک بود که دو سه سالیه گرفتنش خلاصه رفتیم دبیرستان و با ادریا و ادماش اشنا شدم یعنی دوستاش خیلی بجه باحالی بودن و اونجا منم شروف کرده بودم به خرده فروشی طعم پول لایه دندونم بود و دعواهایه شدید مدرسه ایی که(اسم مدرسه رو نمیزارم برا مدرسه خودمم هست ولی از۲۰۰دانش اموز صدتاش دانشگاه دولتی و پنجاه تاش میرن زندان خخ) پسر عموم ازم شیش سال بزرگتر بودو منو میخاست بیشتر تو لجن فرو ببره و میخاست اشپز خونه راه بندازه متاسفانه منو بکشه تو کار اون موقع برا یه گنگ یا گروه نیمه روسی کار میکرد ولی من با کمک دوستام نرفتم سمتش این وسطا یکی از دوستامون تو درگیری با قمه دستشو زدن باعث یه درگیری سی صد یا حتی هفتصد نفره شد و من مجبور شدم بعد یه اتفاقی یه هفتادملیونی دیه بدم شهریایر هم مجبور شد نگا وجهه زندگی من عشقیم بود به سی دی ای بود چی بگم خلاصه عموم دستگیر شد و من رفتم سراغ یه کار دیگه چندان تعریف کن خوبی نیستم ولی ما یه اکیپ دوازده نفره بودیم که چهار نفرمون فوت شدن همین دیگه انتر اینو بزار خب و داستان منو اول میدی چون زیاد خونده نمیشه پس ک....