در حال بارگذاری ویدیو ...

رمان «من و داداشیم» پارت ۸۳

۲ نظر گزارش تخلف
_Pishi_
_Pishi_

+آروم باش شاید داریم اشتباه میکنیم..
پیشونیشو گذاشت روی میز..رفتم یه کیک شکلاتی و دو تا قهوه فرانسه سفارش دادم..برگشتم پشت میز نشستم..یاسی تو همون وضعیت قبلیش بود..
+یاسی خوبی؟!
دستشو آورد بالا و انگشتاشو به کف دستش چسبوند(یعنی آره)..یه دفعه سرشو از روی میز برداشت..گیشیشو از توی کیفش در آورد و شماره ی کسی رو گرفت..
+به کی زنگ میزنی؟
-به آرش..میخوام ببینم وقتی ازش بپرسم کجاست چی جواب میده..
گوشیو گذاشت رو گوشش..
-سلام..
-(آرش پشت خط)...
-بدنیستم..تو خوبی؟
-(آرش پشت خط)...
-کجایی؟؟
-(آرش پشت خط)..
-آها پس رستوران باباتی..
-(آرش پشت خط)...
-هیچی همینجوری زنگ زدم صداتو بشنوم..
از جاش بلند شد و رفت پشت آرش..
بلند گفت-نمیدونستم بابات کافی‌شاپم داره..چقدرم که قشنگه.. دکوراسیونش کار کی بوده؟
آرش یه دفعه برگشت به عقب.. مضطرب و متعجب به یاسی نگاه میکرد..یاسی گوشیو قطع کرد و گفت-نگفتی دکوراسیون کار کی بوده؟..آمم ببخشید معرفی نمیکنی؟
-(دختره)آرش چی شده؟ایشون کین؟
آرش از جاش بلند شد..
-(آرش)یاسمن باور کن داری اشتباه میکنی..
-(یاسی)خب از اشتباه درم بیار..نه نمیخواد در بیاری اصن به من چه؟!!من دیگه کاره ای نیستم تو زندگیت که بخوای از اشتباه درم بیاری..
رو به دختره با لبخندی تصنعی ادامه داد-ببخشید مزاحمتون شدم..با اجازه..بیا آرام جان..
رفت بیرون..آرش نگران و دستپاچه دنبالش راه افتاد..کیف یاسی رو برداشتم و رفتم بیرون..
-(آرش)کی میگه هیچ کاره ای؟!تو کل زندگیمی..یاسمن وایسا داری اشتباه میکنی..
چه غلطی کردم پیشنهاد کافی‌شاپو دادما..اینا رابطشون داغون بود داغون تر شد..بیچاره یاسی فقط من میتونستم بفهمم چقدر حالش خرابه..یاسی همینجوری داشت میرفت و آرش و من دنبالش میرفتیم..
-(آرش)یاسی جون آرش وایسا..
یاسی یه دفعه وایساد..آرش جلوش وایساد منم با یکم فاصله عقب وایسادم..
-(آرش)تو اولین و آخرین عشق زندگی منی و من حتی اگه کل دنیا هم مخالف باشه باز تورو زنم میدونم..اون دختری که دیدی دوست داداشمه اصن از من بزرگتره..
-(یاسی)خب الان چیکار کنم؟!هرچی بین ما بود تموم شد..خودت تمومش کردی یادت نیس؟!اومدی حلقه رو پس گرفتی یعنی دیگه نه من نه تو..
-(آرش)غلط کردم پسش گرفتم..فکر میکردم این بهترین راهه ولی زجر آورترین راهه..نمیتونم بیخیالتشم..از همون روزی که کمکم کردی و رسوندیم دیگه نتونستم چشم از روت بردارم..

نظرات (۲)

Loading...

توضیحات

رمان «من و داداشیم» پارت ۸۳

۶ لایک
۲ نظر

+آروم باش شاید داریم اشتباه میکنیم..
پیشونیشو گذاشت روی میز..رفتم یه کیک شکلاتی و دو تا قهوه فرانسه سفارش دادم..برگشتم پشت میز نشستم..یاسی تو همون وضعیت قبلیش بود..
+یاسی خوبی؟!
دستشو آورد بالا و انگشتاشو به کف دستش چسبوند(یعنی آره)..یه دفعه سرشو از روی میز برداشت..گیشیشو از توی کیفش در آورد و شماره ی کسی رو گرفت..
+به کی زنگ میزنی؟
-به آرش..میخوام ببینم وقتی ازش بپرسم کجاست چی جواب میده..
گوشیو گذاشت رو گوشش..
-سلام..
-(آرش پشت خط)...
-بدنیستم..تو خوبی؟
-(آرش پشت خط)...
-کجایی؟؟
-(آرش پشت خط)..
-آها پس رستوران باباتی..
-(آرش پشت خط)...
-هیچی همینجوری زنگ زدم صداتو بشنوم..
از جاش بلند شد و رفت پشت آرش..
بلند گفت-نمیدونستم بابات کافی‌شاپم داره..چقدرم که قشنگه.. دکوراسیونش کار کی بوده؟
آرش یه دفعه برگشت به عقب.. مضطرب و متعجب به یاسی نگاه میکرد..یاسی گوشیو قطع کرد و گفت-نگفتی دکوراسیون کار کی بوده؟..آمم ببخشید معرفی نمیکنی؟
-(دختره)آرش چی شده؟ایشون کین؟
آرش از جاش بلند شد..
-(آرش)یاسمن باور کن داری اشتباه میکنی..
-(یاسی)خب از اشتباه درم بیار..نه نمیخواد در بیاری اصن به من چه؟!!من دیگه کاره ای نیستم تو زندگیت که بخوای از اشتباه درم بیاری..
رو به دختره با لبخندی تصنعی ادامه داد-ببخشید مزاحمتون شدم..با اجازه..بیا آرام جان..
رفت بیرون..آرش نگران و دستپاچه دنبالش راه افتاد..کیف یاسی رو برداشتم و رفتم بیرون..
-(آرش)کی میگه هیچ کاره ای؟!تو کل زندگیمی..یاسمن وایسا داری اشتباه میکنی..
چه غلطی کردم پیشنهاد کافی‌شاپو دادما..اینا رابطشون داغون بود داغون تر شد..بیچاره یاسی فقط من میتونستم بفهمم چقدر حالش خرابه..یاسی همینجوری داشت میرفت و آرش و من دنبالش میرفتیم..
-(آرش)یاسی جون آرش وایسا..
یاسی یه دفعه وایساد..آرش جلوش وایساد منم با یکم فاصله عقب وایسادم..
-(آرش)تو اولین و آخرین عشق زندگی منی و من حتی اگه کل دنیا هم مخالف باشه باز تورو زنم میدونم..اون دختری که دیدی دوست داداشمه اصن از من بزرگتره..
-(یاسی)خب الان چیکار کنم؟!هرچی بین ما بود تموم شد..خودت تمومش کردی یادت نیس؟!اومدی حلقه رو پس گرفتی یعنی دیگه نه من نه تو..
-(آرش)غلط کردم پسش گرفتم..فکر میکردم این بهترین راهه ولی زجر آورترین راهه..نمیتونم بیخیالتشم..از همون روزی که کمکم کردی و رسوندیم دیگه نتونستم چشم از روت بردارم..