در حال بارگذاری ویدیو ...

وقتی تو مهمونی میدزدنت Prt1

۴ نظر گزارش تخلف
*^____^*bts_ficshot
*^____^*bts_ficshot

ا.ت=مخفف اسم تو
پارت 1
ا.ت ویو با تهیونگ دعوا کرده بودی. این چندوقته دشمناش زیادم هم شده بودن نزاشتی بیاد برای همین تو اتاقای جدا خوابیدید.(ای دختره ی لجباز با این کارات آخر ی بلایی سر تهیونگ و خودت میاری)خطرناک بود(خوبه میدونی) ولی از دستش خیلی عصبانی بودی.
تهیونگ ویو
خیلی خطرناکه پیشم نیست تو این وضعیت لجبازیش نگرانم میکنه باید تا صبح گوش به زنگ باشم
ا.ت
خواب بودم که احساس کردم پنجره باز شده تا چشمامو باز کردم یکی یهو دستش رو گذاشت رو دهنم چاقو در آورد (دیدی گفت لجبازی نکن کار دستت میدی) ی لیوان کنار تخت بود اونو انداختم به امیدی که تهیونگ بشنوه که ی ضربه ی محکم با چاقو به شکمم چیزی جز سیاهی ندیدم
تهیونگ ویو
گوشم به اتاق ا.ت بود که یهو صدای شکستن لیوانو از اتاق ا.ت شنیدم با سرعت اسلحمو ببرداشتم رفتم تو اتاق ا.ت وقتی درو باز کردم دیدم یکی چاقو تو دستشه داره به ا.تبیهوش شده سریع اونو از ا.ت جدا کردم و اینقدر زدمش که کل صورتش کبود و خونی شد بعد رفتم سمت ا.ت بغلش کردمو گفتم
+ ا.ت خوبی؟
وقتی بغلشم کردم دیدم خون ریزی میکنه به بادیگاردا گفتم دزده رو ببرن فردا حسابش رو برسم و دکتر خبر کنن وقتی دکتر زخمشو پانسمان کرد نشستم پیشش و دستش رو محکم گرفت و همونجور خوابم برد
پایان پارت اول






خب خب خب اینم پارت اول قراره تازه اصل قضیه پارت بعدی اتفاق بیوفته
آهای چرا میخونی لذتشو میبری بعد لایک نمیکنیم. بابت اشتباه تایپی ویدیو ببخشید متوجه نبود شما ببخشید
دوباره میگم لایک من!!!!!!
خود دانی نکنی برای فیکشاتای بعدی اذیت میکنم. تصمیم با خودتونه
بوس به کلتون
بای

نظرات (۴)

Loading...

توضیحات

وقتی تو مهمونی میدزدنت Prt1

۱۶ لایک
۴ نظر

ا.ت=مخفف اسم تو
پارت 1
ا.ت ویو با تهیونگ دعوا کرده بودی. این چندوقته دشمناش زیادم هم شده بودن نزاشتی بیاد برای همین تو اتاقای جدا خوابیدید.(ای دختره ی لجباز با این کارات آخر ی بلایی سر تهیونگ و خودت میاری)خطرناک بود(خوبه میدونی) ولی از دستش خیلی عصبانی بودی.
تهیونگ ویو
خیلی خطرناکه پیشم نیست تو این وضعیت لجبازیش نگرانم میکنه باید تا صبح گوش به زنگ باشم
ا.ت
خواب بودم که احساس کردم پنجره باز شده تا چشمامو باز کردم یکی یهو دستش رو گذاشت رو دهنم چاقو در آورد (دیدی گفت لجبازی نکن کار دستت میدی) ی لیوان کنار تخت بود اونو انداختم به امیدی که تهیونگ بشنوه که ی ضربه ی محکم با چاقو به شکمم چیزی جز سیاهی ندیدم
تهیونگ ویو
گوشم به اتاق ا.ت بود که یهو صدای شکستن لیوانو از اتاق ا.ت شنیدم با سرعت اسلحمو ببرداشتم رفتم تو اتاق ا.ت وقتی درو باز کردم دیدم یکی چاقو تو دستشه داره به ا.تبیهوش شده سریع اونو از ا.ت جدا کردم و اینقدر زدمش که کل صورتش کبود و خونی شد بعد رفتم سمت ا.ت بغلش کردمو گفتم
+ ا.ت خوبی؟
وقتی بغلشم کردم دیدم خون ریزی میکنه به بادیگاردا گفتم دزده رو ببرن فردا حسابش رو برسم و دکتر خبر کنن وقتی دکتر زخمشو پانسمان کرد نشستم پیشش و دستش رو محکم گرفت و همونجور خوابم برد
پایان پارت اول






خب خب خب اینم پارت اول قراره تازه اصل قضیه پارت بعدی اتفاق بیوفته
آهای چرا میخونی لذتشو میبری بعد لایک نمیکنیم. بابت اشتباه تایپی ویدیو ببخشید متوجه نبود شما ببخشید
دوباره میگم لایک من!!!!!!
خود دانی نکنی برای فیکشاتای بعدی اذیت میکنم. تصمیم با خودتونه
بوس به کلتون
بای