رمان : ددی ۲۰۰ ساله ی من
Part2: رمان ددی ۲۰۰ ساله ی من
مانیا : استاد من نمیتونم
استاد : نترس بیهوشه
مانیا : اوف باشه
مانیا: این همون پسرس چه خوشگله هیی از این خیال ها بیرون بیا
مانیا: چقدر بزرگه جووون بخورمش
الکس: این کیه ؟ تو ۲۰۰ سال عمرم اینو تجربه نکردم یه لحظه صبر کن چرا بهش حساسیت ندارم
مانیا: تو بیار شدی؟ خوبی؟ سلام
الکس : به نظرت خوبم؟
مانیا: نترس بچه دار میشی
الکس : تو اونجامو دیدی من به زنا حساسیت دارم ۲۰۰ سال تنها موندم
مانیا: تو خون آشامی؟ قراره خون منو بخوره؟ فرارررر!
الکس: خوب چی فکر کردی هنوز خونتو نمی خورم بیبی
مانیا : بیبی خوتی منحرف
ااکس: بیبی من یکم بی ادبه نترس تا اخر عمرت ادب میشی
مانیا: چی تا آخر عمرم ؟ منظورت چیه؟
الکس: بیبی تو از این به بعد فقط و فقط مال منی
مانیا: چیی؟ کثافت
الکس: دهنت و ببند حوصله ام رو سر بردی
خب پارت بعدی اگه حمایت ها زیاد باشه میزارم
گزارش ممنوع
پارت بعدی هیجانش خیلی زیاده
نظرات