داستان فروپاشی شوروی | سقوط تصور ناپذیر
در ادامه ی پرونده تاریخ بشر و در قسمت پنجاهم از پادکست مورخ داستان شوروی رو روایت کردیم، از روزهای اقتدار تا لحظه فروپاشی
چیزی که کمونیسم به ما القا کرده بود، دقیقاً همان سکون و بی حرکتی بود. این بیآیندگی، بی رویایی، ناتوانی از تصور زندگی به شکل دیگر. تقریباً امکان نداشت بتوانی به خود دلگرمی بدهی که این دورانی گذراست. برعکس یاد گرفته بودیم فکر کنیم هر کاری هم بکنیم وضع همیشه همان جور میماند و نمیتوان آن را تغییر داد
این پارگراف از کتاب «کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم» نوشته اسکاونکا دراکولیچ شرایط روحی و روانی مردم شوروی در دوران اقتدار این حکومت رو روایت میکنه. اما به قول کارل مارکس، کسی که ایده اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی از نظرات اون برداشته شده بود، «هر آنچه سخت و استوار است دود میشود و به هوا میرود.»
--------------------------------------------
منابع: کتاب شوروی ضد شوروی اثر ولادیمیر واینوویچ
کتاب «کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم» نوشته اسکاونکا دراکولیچ
کتاب تاریخ قرن بیستم انتشارات روزنامه ایران
کتاب چادر سبز بزرگ، نوشته لودمیلا اولیتسکایا
نظرات