قصه مبارزه | رضا خان حلقه به گوش!

۰ نظر گزارش تخلف
خانه انقلاب اسلامی
خانه انقلاب اسلامی

انگلیسی‌ها رضا خان را به عنوان یک عامل دست‌نشانده بر سرِ کار آوردند تا کار مورد نظر آن‌ها را انجام دهد. این حرفها جای انکار نیست؛ حرفی نیست که من بزنم... همین چند روز پیش در سندی از همین قبیل می‌خواندم که در جلسه‌ای که سید ضیاء و رضا خان و مأموران انگلیسی بودند، رضا خان گفته بود که من سیاست سرم نمی‌شود و وارد نیستم؛ هرچه شما دستور بدهید؛ من گوش به فرمانم! همین‌طور هم بود؛ اما لحظه‌ای که احساس کردند یک‌ذرّه حالت گوش به فرمانی‌اش متزلزل شده... او را کنار زدند و پسرش را بر سرِ کار آوردند. ۱۳۸۰/۰۵/۰۱

رضای پهلوی -رضاخان- ... در دوران شروع جنگ به خاطر هیاهوهایی که هیتلر میکرد و مانند اینها، [چون] طبیعتش، طبیعت هیتلری بود، یک مقداری علاقه‌مند به طرف آلمانها شد و گرایش به آلمانها پیدا کرد؛ معمار آلمانی بیاید، مهندس آلمانی بیاید؛ اینها انگلیس‌ها را عصبانی کرد؛ آنها خودشان او را سرِ کار آورده بودند، خودشان [هم] به او گفتند برو؛ و رفت. ۱۳۹۸/۰۲/۱۱
همان رضاخانی که بخصوص در نیمه‌ی دوم سلطنتش آنجور با مردم خود با خشونت رفتار کرده بود - که مردم جرئت نفس کشیدن نداشتند... در مقابل یک پیغام ساده‌ی انگلیسیها که گفتند «باید از سلطنت کناره بگیری»، مثل موشِ مرده از سلطنت کناره گرفت و از کشور خارج شد! ۱۳۸۸/۰۲/۲۲

خب برای یک کشور، برای یک ملّت بیش از این سرافکندگی که در رأس کشور یک کسی باشد که حکومت انگلیس او را بیاورد سرِ کار، بعد که نپسندید و بر خلاف میلش شد، بگوید برو؛ او هم مجبور باشد برود! خیلی خب انگلیس‌ها پیغام دادند که باید تو بروی! تو اگر مَردی، اگر انسانی، اگر غیرتی در وجود تو هست، اگر یک جو غیرت داری، بگو نمیروم؛ بگذار تو را بکشند؛ نخیر. بلند شد رفت خانه‌ی محمّدعلی فروغی که دلّال و عامل انگلیس‌ها بود و واسطه بود، گفت که بله، بنده آماده هستم بروم؛ ماشین در اختیارش گذاشتند، رفت اصفهان و از طریق راه‌های مختلف رفت تا دَم دریا و سوار کشتی‌اش کردند و بردند. برای یک ملّت، ننگ از این بالاتر؟ ۱۳۹۸/۰۲/۱۱
--------------------------------------------------------------------------
خانه انقلاب اسلامی | www.enghelab.ir

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

قصه مبارزه | رضا خان حلقه به گوش!

۰ لایک
۰ نظر

انگلیسی‌ها رضا خان را به عنوان یک عامل دست‌نشانده بر سرِ کار آوردند تا کار مورد نظر آن‌ها را انجام دهد. این حرفها جای انکار نیست؛ حرفی نیست که من بزنم... همین چند روز پیش در سندی از همین قبیل می‌خواندم که در جلسه‌ای که سید ضیاء و رضا خان و مأموران انگلیسی بودند، رضا خان گفته بود که من سیاست سرم نمی‌شود و وارد نیستم؛ هرچه شما دستور بدهید؛ من گوش به فرمانم! همین‌طور هم بود؛ اما لحظه‌ای که احساس کردند یک‌ذرّه حالت گوش به فرمانی‌اش متزلزل شده... او را کنار زدند و پسرش را بر سرِ کار آوردند. ۱۳۸۰/۰۵/۰۱

رضای پهلوی -رضاخان- ... در دوران شروع جنگ به خاطر هیاهوهایی که هیتلر میکرد و مانند اینها، [چون] طبیعتش، طبیعت هیتلری بود، یک مقداری علاقه‌مند به طرف آلمانها شد و گرایش به آلمانها پیدا کرد؛ معمار آلمانی بیاید، مهندس آلمانی بیاید؛ اینها انگلیس‌ها را عصبانی کرد؛ آنها خودشان او را سرِ کار آورده بودند، خودشان [هم] به او گفتند برو؛ و رفت. ۱۳۹۸/۰۲/۱۱
همان رضاخانی که بخصوص در نیمه‌ی دوم سلطنتش آنجور با مردم خود با خشونت رفتار کرده بود - که مردم جرئت نفس کشیدن نداشتند... در مقابل یک پیغام ساده‌ی انگلیسیها که گفتند «باید از سلطنت کناره بگیری»، مثل موشِ مرده از سلطنت کناره گرفت و از کشور خارج شد! ۱۳۸۸/۰۲/۲۲

خب برای یک کشور، برای یک ملّت بیش از این سرافکندگی که در رأس کشور یک کسی باشد که حکومت انگلیس او را بیاورد سرِ کار، بعد که نپسندید و بر خلاف میلش شد، بگوید برو؛ او هم مجبور باشد برود! خیلی خب انگلیس‌ها پیغام دادند که باید تو بروی! تو اگر مَردی، اگر انسانی، اگر غیرتی در وجود تو هست، اگر یک جو غیرت داری، بگو نمیروم؛ بگذار تو را بکشند؛ نخیر. بلند شد رفت خانه‌ی محمّدعلی فروغی که دلّال و عامل انگلیس‌ها بود و واسطه بود، گفت که بله، بنده آماده هستم بروم؛ ماشین در اختیارش گذاشتند، رفت اصفهان و از طریق راه‌های مختلف رفت تا دَم دریا و سوار کشتی‌اش کردند و بردند. برای یک ملّت، ننگ از این بالاتر؟ ۱۳۹۸/۰۲/۱۱
--------------------------------------------------------------------------
خانه انقلاب اسلامی | www.enghelab.ir

اخبار و سیاست