I’ll put up a fight
"For "you
او زنده ماند، نه چون درد نداشت…
بلکه چون دلش هنوز بلد بود بجنگد.
آرام گوشوارههایش را درآورد
همان لحظه که دنیا خیال کرد دیگر تمام شده است.
و این، اعلام جنگ او بود
که تمامش را از دست داده بود،
جز "غرور خاموشی"اش.
از تابوتش برخاست؛
نه برای نجات،
بلکه برای انتقام از تمام لحظههایی که گفت:
«خوبم»
و کسی نپرسید:
«واقعاً؟»
او زنیست که در دل نبودن،
بودنش را فریاد میزند.
نه با کلمات،
که با ایستادن دوباره.
اگر امشب پیدایش کردی،
بدان، این سایهی شکستخورده نیست...
این ردّ زنیست که با وجود بدی ها،
باز هم جنگید.
نظرات