در حال بارگذاری ویدیو ...

میکس فیلم ترکی معجزه در سلول شماره ۷. 2019 Miracle in Cell No.7 (ارمغان تاریکی_محمد اصفهانی)

Mobarake mix
Mobarake mix

کد میکس: 12
تاریخ: ۱۴۰۱/۱۱/۲۶

هیچ نگفتم اما،
روی پیشانی محبوس اتاقش گفتم،
گفتم که پدر به قربان تو میره،
به صبح غزلی، یار تو میره،
که شبان غزلی خواب تو میره،
من نمیدانستم،
آخرین تکیه گه قایق من میمیره...!
من نمیدانستم،
آخرین سایه‌ی دیدار خدا روی زمینم
میره.....!
____________________________________
روایت تدوین به نام پدر، روایت پدری است که‌ می‌ترسید... خسته بود و هر روز به گریه می‌نشست، اما نه از درد روزگاری که حقش نبود... از درد فراقی که به دامنش افتاده بود، دلش آغوش گرم دخترش را میخواست، دلش نوازش انگشتان کوچکش در صورتش را می‌خواست... خودش از جان دردمند شده بود اما باز هم در گوشه‌ی روشن اتاقش، دختری را می‌دید که به سمتش پرواز می‌کند...
دلش می‌خواست او هم به سمت او پرواز کند، اما حصاری مانعش میشد...
و این حتی بیشتر آتش به جانش می‌زند... چرا که پدری مگر می‌شود فرزندش را در سکوت نبیند و هیچ نگوید؟! پدر که حسابش جداست... مگر می‌شود دختری بدون پدرش خنده به لب ببیند؟! مگر خدا آنقدر ناعادل است که رحمتش را نصیب آنها نکند؟!

• Mobarake •

نظرات (۳۰)

Loading...

توضیحات

میکس فیلم ترکی معجزه در سلول شماره ۷. 2019 Miracle in Cell No.7 (ارمغان تاریکی_محمد اصفهانی)

۴۲ لایک
۳۰ نظر

کد میکس: 12
تاریخ: ۱۴۰۱/۱۱/۲۶

هیچ نگفتم اما،
روی پیشانی محبوس اتاقش گفتم،
گفتم که پدر به قربان تو میره،
به صبح غزلی، یار تو میره،
که شبان غزلی خواب تو میره،
من نمیدانستم،
آخرین تکیه گه قایق من میمیره...!
من نمیدانستم،
آخرین سایه‌ی دیدار خدا روی زمینم
میره.....!
____________________________________
روایت تدوین به نام پدر، روایت پدری است که‌ می‌ترسید... خسته بود و هر روز به گریه می‌نشست، اما نه از درد روزگاری که حقش نبود... از درد فراقی که به دامنش افتاده بود، دلش آغوش گرم دخترش را میخواست، دلش نوازش انگشتان کوچکش در صورتش را می‌خواست... خودش از جان دردمند شده بود اما باز هم در گوشه‌ی روشن اتاقش، دختری را می‌دید که به سمتش پرواز می‌کند...
دلش می‌خواست او هم به سمت او پرواز کند، اما حصاری مانعش میشد...
و این حتی بیشتر آتش به جانش می‌زند... چرا که پدری مگر می‌شود فرزندش را در سکوت نبیند و هیچ نگوید؟! پدر که حسابش جداست... مگر می‌شود دختری بدون پدرش خنده به لب ببیند؟! مگر خدا آنقدر ناعادل است که رحمتش را نصیب آنها نکند؟!

• Mobarake •