" واقعاً از موآها عذر می‌خوام. چون خودم دقیق نمی‌فهمم چرا باید دربارۀ این موضوع حرف نزنم، بهتر دیدم خودم توضیح بدم. با یکی از آشناهام بودم و نمی‌تونستم همون‌طور تنهاش بذارم، برای همین با هم رفتیم خونه‌مون و بعدش سریع برگشتم خوابگاه. اون موقع تعطیلات بود و همه‌جا بسته بود، فقط یه جا باز بود و رفتیم همون‌جا.
از وقتی دبیو کردیم، همیشه از اینکه باعث دردسر بقیۀ اعضا بشم بدم می‌اومده. در کل اهل بیرون رفتن نیستم، ولی اون شخصو مدت‌ها بود ندیده بودم، برای همین باهاش قرار ملاقاتی گذاشتم. حتی همون موقع هم مدام به این فکر می‌کردم که چی کار باید بکنم، ولی نمی‌تونستم تنهاش بذارم، برای همین سریع رسوندمش خونه و خودم برگشتم خوابگاه.
واقعاً بابت نگرانی و دل‌مشغولی که براتون پیش اومد متأسفم. از دروغ گفتن خوشم نمیاد، برای همین خواستم صادق باشم. می‌دونم این موقعیت باعث سوءتفاهم شده، ولی واقعاً لازم نیست نگران باشید. می‌خوام تمرکزم رو بیشتر روی کار و موآها بذارم، و از این به بعد بیشتر تلاش می‌کنم تا دیگه باعث نگرانی نشم. از صمیم قلب متأسفم اگه با رفتارم به موآها، اعضا یا کارکنان آسیب زدم. واقعاً نمی‌دونم این حرفم چطور برداشت می‌شه، ولی اگه به‌درستی منتقل نشه، صادقانه معذرت می‌خوام. یه بار گفته بودم می‌خوام آدمی باشم که بتونید بهش اعتماد کنید، ولی حس می‌کنم نتونستم، و بابتش واقعاً متأسفم ."

"من همیشه اعضای گروه، موآها و خانواده‌م رو قبل از خودم قرار میدم.
راستش اصلاً برام مهم نیست چی سر خودم بیاد، فقط از این ناراحتم که باعث شدم موآها ناراحت بشن. واقعاً، واقعاً متأسفم. اگه جایی حرفم رو درست نزدم یا چیزی رو درست توضیح ندادم، لطفاً بهم بگید. واقعاً همه‌چی رو درست می‌کنم. هنوز درون من ناپختگی‌هایی هست…
احتمالاً خیلی چیزها هست که باید درباره خودم درستشون کنم."

" ببخشید که این وقت شب همچین پیام بلند بالایی براتون فرستادم. خوب بخوابین."


پ.ن: هایب ایشالا بمیری که کای حتی یه پرایوسی ساده نداره و بخاطرش باید عذرخواهی کنه. کای عزیزم ایشالا برات فنای تاکسیکتو قیمه قیمه کنم