love in class B
love in class B
تو رو خدا نجاتم بدیییییییییییین.مادر شوورم(این دوستمه مامان اعضاس(: )میگه اگ کایو میخوای بدو پارت بذار- -.هلپ میییییییی
پارت چهارم:
با عصبانیت از پلها رفتم بالا.صدای خنده از اتاق کیونگ بلند شد.داد زدم:
-ببندیدددددددد
صدای خنده سریع قط شد.کیونگ گفت:
-میخوای من ببرم؟
مامان از اون پایین داد زد:
-لازم نکردههههه خودش میبرههههه
-اوکیه مامان
در اتاقو با لگد باز کردم.کیفمو انداختم رو تخت و فرم مدرسمو آویزون کردم و رفتم سراغ کمدم.آخرای پاییز بود ولی هوا هنوز آن چنان سرد نشده بود.لباس آستین بلند سفیدمو که روش عکس یه تاج طلایی بود با شلوار مشکیم رو درآوردم و پوشیدمش.موهامو محکم بالای سرم بستم.رژ کمرنگی زدم و از اتاق اومدم بیرون.
-ماماااااااااااااان من رفتمممممممم
-باشه برو
شیشه کیمچی رو برداشتم و رفتم سمت خونه ی همسایها.
-کیه؟
-همسایه بغلیتونم اگه میشه باز کنید.
یا خدا!این اینجا چیکار میکرد؟؟؟؟؟؟با تعجب به جونگین خیره شدم.
-اونسو؟اینجا چیکار میکنی؟
-تو اینجا چیکار میکنی؟
-وا!خب خونمونه
-مث اینکه همسایه شدیم رفت
-خونتون کجاس؟
با دست به خونمون اشاره کردم.خندید و گفت:
-بابام حسابی از مهندسی خونتون تعریف میکنه
-لطف دارن
-راستی!اون چیه؟
بعد با دست به شیشه کیمچی اشاره کرد.
-آها اینو مامانم داد بیارم براتون
بعد شیشه رو گذاشتم تو دستش.
-خب من برم دیگه
لبخندی زد و گفت:
-نمیای تو؟
-نه داداشم اومده میخوام برم خونه.
-خیلی دوسش داری؟
-کیو؟
-داداشتو دیگه
-آها اره خیلی.چطور مگه؟
-صدای جیغت داشت تا اینجا میومد
نزدیک بود از خجالت منفجر بشم.
-حالا نمیخواد قرمز بشی.
دستپاچه گفتم:
-من برم
بعد با تمام سرعت از اونجا دور شدم.دستمو گذاشتم رو زنگ.کیونگ درو باز کرد و گفت:
-یبار شد مثل آدم در بزنی؟
-بروکنار کیونگگگگگ
زدمش کنار و از پلها رفتم بالا و پریدم تو اتاقم.درو محکم پشت سرم بستمو نشستم رو تخت.چه آبروریزی بزرگی کرده بودممممممم.حالا بخاطر این جیغم میشدم سوژه ی اینو اون.کیونگ در اتاقو باز کرد و اومد تو.
نظرات