بچه ها عروسی داداشمه (آرتین) نمیخواستم به این زودی برگردم ولی دیگ داداش بزرگترم بود باید برمیگشتم ..... از یه طرف ام آوا جون (زن داداشم) گفت برگردم ، دیگ نمیشد رو حرفش حرف بزنم ، بزرگتره اونم هیهیهی
بچه ها عروسی داداشمه (آرتین) نمیخواستم به این زودی برگردم ولی دیگ داداش بزرگترم بود باید برمیگشتم ..... از یه طرف ام آوا جون (زن داداشم) گفت برگردم ، دیگ نمیشد رو حرفش حرف بزنم ، بزرگتره اونم هیهیهی
نظرات (۶۴)