Part:1 عاشق دکتر بچه ام شدم
لوکا: چن چن باید بریمم دکتر بیا اینجا امروز جلسه ی مهمی دارم زودبیا
چن چن: نه بابایی من نوموخام
لوکا: غلط میکنی
چن چن: باشه
فلش بک: آماده شدن رفتن بیمارستان رز ما هم تو خواب مونده بو بدو بدو اومد به بیمارستان)
الای: سلام رز خوبی باز دیر کردی میگن امروز اینجا رئیس هوش مصنوعی ی جهانی پسرشو میاره به اینجا میشناسیش؟
رز: نه من دیر کردم وقت این چرت و پرتا رو ندارم بای
لوکا: سلام دکتر
رز: سلام مشکل پسرتون چیه؟
لوکا: پسرم طب کرده شکمش درد میکنه نمیتونه بخاطر گلو درد غذا بخوره میخوام که به توش بیرونش همه چیش نگاه کنین نمی ذارم چیزی به پسرم بشه
چن چن : من نوموخام
لوکا: برو میش دکتر
رز: بیا پیش دکتر طبق اول باید چیکار کنیم
چن چن: چی کار کنیم؟
رز: اول باید به حرف بابا گوش بدیم باشه؟
چن چن: باشه
رز: حالا بریم که معاینه بشی
فلش بک: رز به همه جای چن چن نگاه کرد )
رز:( چه بابای حساسی بچه رو ببین خیلی لوسه حتما زنشم اینطوری لوس میکنه خوشبحال زنش )
نظر نویسنده( احمق زنش تویی یکم زمان بده حتی از بچه هم عزیز میشی تف تو روت احمق)
رز: آقا نگران نباشین پسرتون نمیمیره
لوکا: با من شوخی نکن
رز: آقا فقط شربت هایی که نوشتم رو بخرین تموم هیچیش نیست
چن چن: بابایی
لوکا : جون بابایی
رز: ( اههه مثل رابطه های چندش دو زوج جوون )
چن چن: بیا بریم خونه نمیتونم اینجا بگم
لوکا: باشه
رز: روز خوبی داشته باشید
رز: اهه چه لوس بودن پسری که اینطوری لوس باشه بزرگ شد چجوری زنشو راضی میکنه
فلش بک : چن چن و لوکا رسیدن خونه چن چن شربتشو خورد و گفت
چن چن: بابایی میخواستم بهت بگم اون دکتر امروز بهش رفتیم هستا
لوکا: آره پسرم
چن چن: میتونه بیاد اینجاو مامانم باشه با ما زندگی کنه مثل یک خانواده
لوکا: نه پسرم
چن چن: قهر میکنما
لوکا: باشه پسرم
گزارش ممنوع
نظرتون رو بگین درموردش
حمایتا خیلی کمه
نظرات (۴)