در حال بارگذاری ویدیو ...

بانو هدایتی لطفا توضیحات

۷۶ نظر گزارش تخلف
پیرزنی کینه توز-^-*(نفرین بر ریاضی و فیزیک)
پیرزنی کینه توز-^-*(نفرین بر ریاضی و فیزیک)

با درود بسیار بانو هدایتی
امیدوارم که خوب و سلامت باشید.همتن گونه که خودتان در جریانید،به علت کمبود وسایل ارتباطی و ناتوانی این جانب در ارتباط با شما-نه تنها شما بلکه با بانو مهرافشان و بانو معصوم بیگی نیز-باعث شد عوامل در سرگردانی به سر برده و عادات و حالاتشان دچار اختلال و به فراموشی تدریجی دچار شوندکه این موضوع،مرا سخت آشفته می نمود.
از این رو،برای یاد آوری خاطرات زیبا و خوش گذشته،به دفتر چهار خانه خویش که داستان عاملی در آن جا نوشته شده بود پناه بردم تا کمی از درد کشنده فراق شما عزیزان را ببه فراموشی سپارم...
در مرحله اول،به یاد آوردم که قسمت های 1تا7 در پیک نوروزی و جزوه lets talk شما جا مانده و داستان از این نظر،ناقص می باشد؛پس با کمک حافظه نصفه نیمه ام،آنان را دوباره کشیده و به قولی،"کاچی به زِ هیچی است"!....بگذریم....من مدتی را در خواندن آن داستان ها گزراندم و لحظات شادی را سپری کردم...وبه قسمت آخر و این جمله رسیدم:"تا شروعی دیگر،پایان!"و دوباره در غم خود فرو رفتم تا این که نور این جمله بر من تابیده شد:"اما ما می دانیم که همیشه:^ادامه دارد!^و درحالی که اشک در چشمانم حلقه زده بود،تصمیمی گرفتم؛تصمیم گرفتم که آن عوامل،نباید به فراموشی روند و از آن به بعد در هر فرصت و ورقه سفیدی که گیر می آوردم،داستان را به کوتاهی و بلندی ادامه دادم.....
و اکنون نیز؛در حالات و عادات عوامل تغییری ایجاد نگشته و شاید تنها تغییر،ورود عامل"Ases.D.Hu"پدر Sha و La و ایجاد یک پیمان و قرارداد شراکتی بین ایشان با پدر Ka و دایی Sa جناب "gosab.Qu"باشد که اگر شرایط اجازه دهد،آنان را در اختیارتان قرار خواهم داد...و عاجزانه خواهشمندیم که در صورت در یافت این متن،خبر کوچکی در حد حتی یک کلمه به ما اطلاع دهید که متوجه شویم این متن به دست شما رسیده.
مخلص شما،قلم پرتوان نویسنده❤

نظرات (۷۶)

Loading...

توضیحات

بانو هدایتی لطفا توضیحات

۱۲ لایک
۷۶ نظر

با درود بسیار بانو هدایتی
امیدوارم که خوب و سلامت باشید.همتن گونه که خودتان در جریانید،به علت کمبود وسایل ارتباطی و ناتوانی این جانب در ارتباط با شما-نه تنها شما بلکه با بانو مهرافشان و بانو معصوم بیگی نیز-باعث شد عوامل در سرگردانی به سر برده و عادات و حالاتشان دچار اختلال و به فراموشی تدریجی دچار شوندکه این موضوع،مرا سخت آشفته می نمود.
از این رو،برای یاد آوری خاطرات زیبا و خوش گذشته،به دفتر چهار خانه خویش که داستان عاملی در آن جا نوشته شده بود پناه بردم تا کمی از درد کشنده فراق شما عزیزان را ببه فراموشی سپارم...
در مرحله اول،به یاد آوردم که قسمت های 1تا7 در پیک نوروزی و جزوه lets talk شما جا مانده و داستان از این نظر،ناقص می باشد؛پس با کمک حافظه نصفه نیمه ام،آنان را دوباره کشیده و به قولی،"کاچی به زِ هیچی است"!....بگذریم....من مدتی را در خواندن آن داستان ها گزراندم و لحظات شادی را سپری کردم...وبه قسمت آخر و این جمله رسیدم:"تا شروعی دیگر،پایان!"و دوباره در غم خود فرو رفتم تا این که نور این جمله بر من تابیده شد:"اما ما می دانیم که همیشه:^ادامه دارد!^و درحالی که اشک در چشمانم حلقه زده بود،تصمیمی گرفتم؛تصمیم گرفتم که آن عوامل،نباید به فراموشی روند و از آن به بعد در هر فرصت و ورقه سفیدی که گیر می آوردم،داستان را به کوتاهی و بلندی ادامه دادم.....
و اکنون نیز؛در حالات و عادات عوامل تغییری ایجاد نگشته و شاید تنها تغییر،ورود عامل"Ases.D.Hu"پدر Sha و La و ایجاد یک پیمان و قرارداد شراکتی بین ایشان با پدر Ka و دایی Sa جناب "gosab.Qu"باشد که اگر شرایط اجازه دهد،آنان را در اختیارتان قرار خواهم داد...و عاجزانه خواهشمندیم که در صورت در یافت این متن،خبر کوچکی در حد حتی یک کلمه به ما اطلاع دهید که متوجه شویم این متن به دست شما رسیده.
مخلص شما،قلم پرتوان نویسنده❤