در حال بارگذاری ویدیو ...

رمان انیمه‌ای تنفس طوفان/ typhoon breath_ پارت ۶۹:

۶ نظر گزارش تخلف
♦aDeRyAn♦
♦aDeRyAn♦

سعی کردم آروم باشم، با حفظ خونسردی گفتم+ الوخانوووم تورو خدا کمک کنید من و بچه های کلوب والیبال مدرسمون اومده بودیم تمرین تو یاماها، بعد برا استقامت اومدیم کوه،بعد هوا افتابی بود ،بعد یهو بارون گرف،بعد یهو بارون شدید شد سیل اومد،بعد ما غار پیدا کردیم، بعد گرفتیم کپیدیم،بعد بیدار شدیم، بعد دیدیم کوه ریخته پایین، بعد راهمون بند شده بود، بعد انتن هم نداشتیم ، بعد من للان به زور با شما تماس گرفتم،به عبارتی الان دارم از بالای دکل با شما حرف میزنم!
خانومه-بله،اگه درست متوجه شده باشم شما برای اردوی تمرینی به کوه رفتین و بارون چند ساعت پیش راهتون رو بند اورده،درست میگم؟
وا!چه خونسرده! من این بالا دارم ذغال میشم بعد این ریلکس داره حرفای خودمو به طور خلاصه تکرار میکنه! به جاان شین یه جاش خله!
خانومه -بله،دختر جون آروم باش،به بقیه هم بگو آروم باشن قرار نیس بمیرید که! ما ردتونو پیدا کردیم و مختصات دقیق رو فرستادیم مرکز،وند دقیقه‌ی دیگه هلیکوپتر امداد برای کمک میرسه.نگران نباش.
+خب گوشیم چی؟ پایین آنتن نداره اگه اتصال قطع شد چی؟
خانومه-گفتم که مختصات دقیق فرستاده شده،هلیکوپترهم تا چند دقیقه‌ی دیگه اونجاست.
خدایی چقد لاکچرین! با هلیکپوتر میان دنبالمون!
+بله ممنون..
و قبل از اینکه چیزی بگه گوشیم قطع شد، نگاش کردم، ای به فاک بری الهی! با ک زده نو سیگنال! پس من دقیقا بالای دکل چه گوهی میخورم؟
بیخی زودتر برم پایین،دکله خیلی داغه!
عین فشنگ خودمو رسوندم پایین،واای خداراشکر که پرنده نشدم! اصلا آسمون میونه‌ی خوبی ندارم! زمینو عشقه!
تا پام رسید روی سطح زمین بچه هاذعین قوم هلاکو خان مغول حمله کردن رو سرم!طوری که با دستام سرمو پوشوندم تا از هرگونه خطر احتمالی جلوگیری کنم!
شین خودشو رسوند بالای سرم-احمق مثل اینکه خیلی دلت میخاد بمیری!
یوما با اخم-خطرناک بود، ریسکش برای تو خیلی زیاد بود دختر جون!
کیویا-حالادرسته من گفتم تو باید بری ولی عاخه باید گوش میدادی؟خری مگه؟
شیزوکو-نمیگس نفست اون بالا پس میرفت؟
یوتا-واقعا لقبی که شین بهت داده برازندته! احمق!
ریو-احمق کمه!بیشعور هم اضافه کنیم اوکی میشه!
یوکی-من میتونستم برم بالا آدرین کاز تو نبود!
هارو-چی شد؟تونستی با امداد تماس بگیری؟
یهو همشون برگشتن هارو رو نگا کردن!
دراز-کاپیتان!
هارو-چیه؟
یوتا-کاپیتان این دختر آسم داره! با این حال از این دکل داغون و داغ رف بالا!بعد،شما...

نظرات (۶)

Loading...

توضیحات

رمان انیمه‌ای تنفس طوفان/ typhoon breath_ پارت ۶۹:

۹ لایک
۶ نظر

سعی کردم آروم باشم، با حفظ خونسردی گفتم+ الوخانوووم تورو خدا کمک کنید من و بچه های کلوب والیبال مدرسمون اومده بودیم تمرین تو یاماها، بعد برا استقامت اومدیم کوه،بعد هوا افتابی بود ،بعد یهو بارون گرف،بعد یهو بارون شدید شد سیل اومد،بعد ما غار پیدا کردیم، بعد گرفتیم کپیدیم،بعد بیدار شدیم، بعد دیدیم کوه ریخته پایین، بعد راهمون بند شده بود، بعد انتن هم نداشتیم ، بعد من للان به زور با شما تماس گرفتم،به عبارتی الان دارم از بالای دکل با شما حرف میزنم!
خانومه-بله،اگه درست متوجه شده باشم شما برای اردوی تمرینی به کوه رفتین و بارون چند ساعت پیش راهتون رو بند اورده،درست میگم؟
وا!چه خونسرده! من این بالا دارم ذغال میشم بعد این ریلکس داره حرفای خودمو به طور خلاصه تکرار میکنه! به جاان شین یه جاش خله!
خانومه -بله،دختر جون آروم باش،به بقیه هم بگو آروم باشن قرار نیس بمیرید که! ما ردتونو پیدا کردیم و مختصات دقیق رو فرستادیم مرکز،وند دقیقه‌ی دیگه هلیکوپتر امداد برای کمک میرسه.نگران نباش.
+خب گوشیم چی؟ پایین آنتن نداره اگه اتصال قطع شد چی؟
خانومه-گفتم که مختصات دقیق فرستاده شده،هلیکوپترهم تا چند دقیقه‌ی دیگه اونجاست.
خدایی چقد لاکچرین! با هلیکپوتر میان دنبالمون!
+بله ممنون..
و قبل از اینکه چیزی بگه گوشیم قطع شد، نگاش کردم، ای به فاک بری الهی! با ک زده نو سیگنال! پس من دقیقا بالای دکل چه گوهی میخورم؟
بیخی زودتر برم پایین،دکله خیلی داغه!
عین فشنگ خودمو رسوندم پایین،واای خداراشکر که پرنده نشدم! اصلا آسمون میونه‌ی خوبی ندارم! زمینو عشقه!
تا پام رسید روی سطح زمین بچه هاذعین قوم هلاکو خان مغول حمله کردن رو سرم!طوری که با دستام سرمو پوشوندم تا از هرگونه خطر احتمالی جلوگیری کنم!
شین خودشو رسوند بالای سرم-احمق مثل اینکه خیلی دلت میخاد بمیری!
یوما با اخم-خطرناک بود، ریسکش برای تو خیلی زیاد بود دختر جون!
کیویا-حالادرسته من گفتم تو باید بری ولی عاخه باید گوش میدادی؟خری مگه؟
شیزوکو-نمیگس نفست اون بالا پس میرفت؟
یوتا-واقعا لقبی که شین بهت داده برازندته! احمق!
ریو-احمق کمه!بیشعور هم اضافه کنیم اوکی میشه!
یوکی-من میتونستم برم بالا آدرین کاز تو نبود!
هارو-چی شد؟تونستی با امداد تماس بگیری؟
یهو همشون برگشتن هارو رو نگا کردن!
دراز-کاپیتان!
هارو-چیه؟
یوتا-کاپیتان این دختر آسم داره! با این حال از این دکل داغون و داغ رف بالا!بعد،شما...