چشمامو باز کردم ولی همه چیو یکنواخت میبینم
میخوام توهماتمو به واقعیت تبدیل کنم
نمیخوام این احساس تموم شه
یه روز اون منظره رو داشتم تنهایی نگاه میکردم
قسم میخورم حسی که داشتم هیچوقت نداشتم
منی که همیشه از درون در حال شکستن بودم یهو دلم خواست عوض شم
میخواستم انقلابی در خودم ایجاد کنم
راستش نهایت کاری که تونستم اون لحظه انجام بدم
دیدن خداحافظی ای که توسط باریکه نور هدایت میشد
ههی پیجوندم این قسمتو ولی میخواستم بهت بگم دلم برات تنگ میشه
مصلا چشمام باز شد و عوض شدم
راستش غم و غصه من هیچ زن دل فریبی رو راضی نمیکنه
بازم تنها کاری که میتونم کنم دیدن خداحافظی دوباره که توسط باریکه نور هدایت میشد
تمام اشتباهاتم سرنوشت من بود که خودم انتخابش کردم
و حالا حالا هم باید تعقیبش کنم
با این حال هنوز منو دوست داری ؟