سنگ چین های ابدی ** زنده ایم مثل قبر ها به هم نزدیک نیستیم گیرم که بعد از من تمامی فصل ها تابستان وتمامی روز ها پنجشبه و تو هم در گرما گرم ظهر نفس نفس از خیابان سنگ تراشان بلوک به بلوک آمدی و هی خیره شدی بر پلاک سنگی نشانیم
دیگر چه فایده
وقتی که گم شده ام پشت سنگ چین های ابدی و نیستم کنار بنشینم
دلم می خواست همین حالا همین لحظه که بغض کرده ام می آمدی
میان چشمانم می نشستی می گفتم چه دیر کردی و های های از شوق می گریستم