سرگرمی و طنز ورزشی کارتون و انیمیشن علم و فن آوری خودرو و وسایل نقلیه آموزش موسیقی و هنر اخبار و سیاست حیوانات و طبیعت بازی حوادث مذهبی
۱۴۰۴/۰۳/۰۶
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم


در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید

یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم

تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت


یادم آید تو به من گفتی از این عشق حذر کن
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن

با تو گفتم حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو‌ هرگز نتوانم نتوانم


روز اول که دل من به تمنای تو پَر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم

تو بمن سنگ زدی ، من نه رمیدم ، نه گسستم

یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نه گسستم ، نه رمیدم

رفت در ظلمت غم، آن شب و شب های دگر هم
نگرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نکنی دیگر از آن کوچه گذر هم

بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
من از آن کوچه گذشتم
موسیقی و هنر