میلاد کیایی، بهرام حصیری و دلکش، آمد نوبهار نواب صفا، لرزون پرسون اومدم در خونتون، جمع بزرگان فرهنگ و ادب و هنر ایران زمین

عباس
عباس

آمد نو بهار طی شد هجـــر یار
مطرب نی بزن ساقی می بیار
باز آ ای رقـــــــــیب بخــــــت من
بوســـــی ده دل مرا مشــــــکن
تـــــا از آن لبان میـــگونــــــــــــت
می نوشــــم بجای خون خوردن
آمد نو بهار طی شد هجـــر یار
مطرب نی بزن ساقی می بیار
خوش بود درپــــــــای لالــــــــــــــه
پر کتی هردم پیاله ناله تا به کی
خندان لب شو همـــــچو جام می
چون بهــار عشــرت و طــرب
باشـــدش خزان غــم ز پــی
بر ســـــــــــــر چمن بزن قدم
می بزن به بانگ چنگ و نی
آمد نو بهار طی شد هجـــر یار
مطرب نی بزن ساقی می بیار
ای گـــل در چمن بیا با من
پر کن از گــل چمــن دامــن
در دل هـم بــه روی دامانت
می نوشم بپای گلــها من
خوش بود درپــــــــای لالـــــــــــــه
پر کتی هردم پیاله ناله تا به کی
خندان لب شو همـــــچو جام می
ار چــه روی ز جـــــلوه بهار
ای بهــــــــار من تو غافلی
روی خود به عاشقی مکن
ای صــــــــفا اگر که عاقلی
آمد نو بهار طی شد هجـــر یار
مطرب نی بزن ساقی می بیار
*******
پرسون پرسون یواش یواش اومدم در خونتون
ترسون ترسون لرزون لرزون اومدم در خونتون
یک شاخه گل در دستم سر راهت بنشستم
از پنجره منو دیدی مثل گل ها خندیدی
آه به خدا آن نگهت از خاطرم نرود
گفتم،گفتم،گفتم به خدا قهر گناهه
دل منتظره،چشم به راهه
ای من،ای من،ای من به فدات ناز نکن تو
با چشم سیات ناز نکن تو
این دو روز دنیا مثل خواب و رویا گذرونه
آی با هم آشتی کنیم
که بهار دوباره گل فشونه

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

میلاد کیایی، بهرام حصیری و دلکش، آمد نوبهار نواب صفا، لرزون پرسون اومدم در خونتون، جمع بزرگان فرهنگ و ادب و هنر ایران زمین

۱ لایک
۰ نظر

آمد نو بهار طی شد هجـــر یار
مطرب نی بزن ساقی می بیار
باز آ ای رقـــــــــیب بخــــــت من
بوســـــی ده دل مرا مشــــــکن
تـــــا از آن لبان میـــگونــــــــــــت
می نوشــــم بجای خون خوردن
آمد نو بهار طی شد هجـــر یار
مطرب نی بزن ساقی می بیار
خوش بود درپــــــــای لالــــــــــــــه
پر کتی هردم پیاله ناله تا به کی
خندان لب شو همـــــچو جام می
چون بهــار عشــرت و طــرب
باشـــدش خزان غــم ز پــی
بر ســـــــــــــر چمن بزن قدم
می بزن به بانگ چنگ و نی
آمد نو بهار طی شد هجـــر یار
مطرب نی بزن ساقی می بیار
ای گـــل در چمن بیا با من
پر کن از گــل چمــن دامــن
در دل هـم بــه روی دامانت
می نوشم بپای گلــها من
خوش بود درپــــــــای لالـــــــــــــه
پر کتی هردم پیاله ناله تا به کی
خندان لب شو همـــــچو جام می
ار چــه روی ز جـــــلوه بهار
ای بهــــــــار من تو غافلی
روی خود به عاشقی مکن
ای صــــــــفا اگر که عاقلی
آمد نو بهار طی شد هجـــر یار
مطرب نی بزن ساقی می بیار
*******
پرسون پرسون یواش یواش اومدم در خونتون
ترسون ترسون لرزون لرزون اومدم در خونتون
یک شاخه گل در دستم سر راهت بنشستم
از پنجره منو دیدی مثل گل ها خندیدی
آه به خدا آن نگهت از خاطرم نرود
گفتم،گفتم،گفتم به خدا قهر گناهه
دل منتظره،چشم به راهه
ای من،ای من،ای من به فدات ناز نکن تو
با چشم سیات ناز نکن تو
این دو روز دنیا مثل خواب و رویا گذرونه
آی با هم آشتی کنیم
که بهار دوباره گل فشونه

موسیقی و هنر