رمان THE EDICTION
فصل دوم رمان THE EDICTION (اعتیاد) پارت یازدهم
به جمع بچه ها که رسیدیم با سیلی از سلام و احوال پرسی ها رو به رو شدیم.
هیسونگ که با متانت و لبخندی گرم جواب همه را میداد را نظاره گر بودم که صدای جونگوون بلند شد..
جونگوون: بیا یه خوشتیپ تر وارد شد چشای میون وو از جونگ سونگ به سوژه جدید انتقالی گرفت...
همگی یک صدا خندیدند و نگاه متعجب هیسونگ را تماشا کردند.
جونگوون: جونگ سونگ شی از دور رقابت ها کنار رفتی دیگه...
_شما مراقب باش از دور زندگی کنار نری بچه...
جونگوون: نگران نیستم. منو تو همیشه توی یه قایقیم...باهم حذف میشیم..
_حداقلش من گربه نیستم بترسم از غرق شدن...
لیوان در دستش را بالا آورد و به سمتم آمد و شرارت بار گفت:
جونگوون: پس بیا یکم امادت کنم که از خیسی و غرق شدن نترسی و جا نزنی...
با خنده فرار کردم و به سمت نیکی رفتم و پشتش قایم شدم.
نیکی: منو درگیر کثافت کاری هاتون نکنید من غرق هم بشم با شما دوتا توی قایق نمیشینم..
ضربه ای به گردنش زدم که با چشم آبی درشت نگاهم کرد.
_ ملت برادرن دارن منم نردبون شهرداری...
به سمت هیسونگ رفتم و پشتش سنگر گرفتم.
جونگوون: فکر کردی بری اونجا در امانی؟
هیسونگ که بدنش از لرزش های خندش تکان میخورد بین منو جونگوون ایستاده بود و هر از گاهی توسط من به اینور اونور کشیده میشد تا محتویات لیوان جونگوون رویم نریزد.
جونگوون: قبلا شجاع تر بودیا اینجوری پشت کسی قایم نمیشدی... عوارض قرصاته که شجاعتت پریده؟
_یاااا هزار بار گفتم اینو نگو... اصلا ببینم جرات داری بریزی روم یا نه...
از پشت هیسونگ در آمدم و روبه رویش ایستادم که دست تسلیم بالا برد.
جونگوون:اینجا هواخواه زیاد داری میان خفت مون میکنن بیخیال...
شونه ای بالا انداختم و برگشتم که برم که گفت:ولی...
سونو:یاااا میون وو مراقب باش...
به سمت جونگوون برگشتم که خیسی را روی صورتم احساس کردم و بعد آن شلیک خنده بچه ها بود که به هوا پرتاب شد.
نظرات (۷)