در حال بارگذاری ویدیو ...

عاشقانه ترین و زیباترین سکانس سریال دکتر غریبه با بازی لی جونگ سوک

۲۶ نظر
گزارش تخلف
yeganeh
yeganeh

*کپی ممنوع* به نظر من یکی از فوق العاده ترین صحنه های عاشقانه سریال بود ! قبلش دختره با پسره بهم زده اینجا هم بهش میگه تا حالا از ته قلب دوسش نداشته ولی یکم بعد تمام عشقشو اعتراف میکنه! ترجمه : -توچشمام نگاه کن و بگو این که دوستم نداری حقیقته؟ -اره - یه بار دیگه بگو حقیقت داره؟ - بگو!واقعا؟ - اره دوستت دارم عاشقتم ! حتی یه بارم ازت متنفر نشدم ، تظاهر به اینکه ازت متنفرم خیلی سخت بود ، هرروز به تو فکر میکردم
خب دیگه لایک و نظرر موخوااام

در قاب این آیینه ها خود را نمی بینم

چیزی به جز یک بهت بی معنا نمی بینم

دنیا به زشتیهای پلک فهم من خندید

شاید شبــیه مردم دنـیا نمی بینم

گنجشک روحم لابلای شاخه ها یخ زد

نه ! سنگ هم در دست آدمها نمی بینم

تصویری از تبعیض سرد چشمها آری

در این برودت ذرهای گرما نمی بینم

در منطق این نیمه آدمهای قلابی

جایی برای عشق هم حتی نمی بینم

در قاب این آیینه ها خود را نمی بینم

چیزی به جز یک بهت بی معنا نمی بینم

دنیا به زشتیهای پلک فهم من خندید

شاید شبــیه مردم دنـیا نمی بینم

گنجشک روحم لابلای شاخه ها یخ زد

نه ! سنگ هم در دست آدمها نمی بینم

تصویری از تبعیض سرد چشمها آری

در این برودت ذرهای گرما نمی بینم

در منطق این نیمه آدمهای قلابی

جایی برای عشق هم حتی نمی بینم

نظرات (۲۶)

Loading...

توضیحات

عاشقانه ترین و زیباترین سکانس سریال دکتر غریبه با بازی لی جونگ سوک

۲۹ لایک
۲۶ نظر

*کپی ممنوع* به نظر من یکی از فوق العاده ترین صحنه های عاشقانه سریال بود ! قبلش دختره با پسره بهم زده اینجا هم بهش میگه تا حالا از ته قلب دوسش نداشته ولی یکم بعد تمام عشقشو اعتراف میکنه! ترجمه : -توچشمام نگاه کن و بگو این که دوستم نداری حقیقته؟ -اره - یه بار دیگه بگو حقیقت داره؟ - بگو!واقعا؟ - اره دوستت دارم عاشقتم ! حتی یه بارم ازت متنفر نشدم ، تظاهر به اینکه ازت متنفرم خیلی سخت بود ، هرروز به تو فکر میکردم
خب دیگه لایک و نظرر موخوااام

در قاب این آیینه ها خود را نمی بینم

چیزی به جز یک بهت بی معنا نمی بینم

دنیا به زشتیهای پلک فهم من خندید

شاید شبــیه مردم دنـیا نمی بینم

گنجشک روحم لابلای شاخه ها یخ زد

نه ! سنگ هم در دست آدمها نمی بینم

تصویری از تبعیض سرد چشمها آری

در این برودت ذرهای گرما نمی بینم

در منطق این نیمه آدمهای قلابی

جایی برای عشق هم حتی نمی بینم

در قاب این آیینه ها خود را نمی بینم

چیزی به جز یک بهت بی معنا نمی بینم

دنیا به زشتیهای پلک فهم من خندید

شاید شبــیه مردم دنـیا نمی بینم

گنجشک روحم لابلای شاخه ها یخ زد

نه ! سنگ هم در دست آدمها نمی بینم

تصویری از تبعیض سرد چشمها آری

در این برودت ذرهای گرما نمی بینم

در منطق این نیمه آدمهای قلابی

جایی برای عشق هم حتی نمی بینم