معرفی`من♪کپشن•♪

EDIT

۲۸۹ ویدیو

تو هنوز هم زیبایی":>`کپشن`

۱۶ نظر گزارش تخلف
آـلاـله-بهـ دـرود"
آـلاـله-بهـ دـرود"

وارد اتاق شد"
اتاقی که فقط 1 ماه خالی بود`اما حس اتاق 100 ساله رو داشت
"هجوم خاطرات : آلاله! دیدی نیومدی بِکِشمت؟ بیا دیگه اه.... آلالههه! میخوام برم نمره هنرمو بکوبونم توی صورت ترانه! انقدر پز میده کلاس میره بیرون...آلالههه! میدونم چندش به نظر میرسه ولی تروخدا همین یبار آرادو ببر حمووم"
لبخند نامعلومی میزنه و زیر لب میگه : "آخرش هم نتونستی`ترانه`رو ببری"
چشمش به دمپایی هایی میوفته که کنار در، زیر میز جفت شدن...دوماهه که همینطور زیر میز`ان
"چرا وقتی دمپایی هاتو استفاده نمیکردی نمیزاشتی بهشون دست بزنم؟"
دمپایی رو بر میداره و محکم با دستاش فشارش میده:
"بیا! بیا جلومو بگیر! نمیتونی کاری کنی! الان هر چقدر که دلم بخواد بهش دست میزنم..."
دمپایی رو پرت میکنه... اتاقش پر از تابلو های نقاشیه`تابلو های نیمه کاره`تابلو هایی که تموم شده بودن`کاغذ های مچاله شده گوشه اتاق`قطره رنگ های خشک شده روی دیوار و زمین`
"چند وقته که نیومدم توی اتاقت؟...فکر کنم 2 ماه و خورده ای"
شروع میکنه به قدم برداشتن توی اتاق 20 متری...
روی تخت میشینه
"برام مهم نیست چقدر خاک گرفته... هرچی باشه هم جنس خودمه"
"آلالهههههه"
این صدا!!! به سرعت از جاش بلند میشه`پاش رو روی چیزی میزاره و میوفته زمین!
"آخ! به چی خوردم؟"
پتو رو میزنه بالا و متوجه تابلوی زیر تخت میشه
"این دیگه چیه؟"

نظرات (۱۶)

Loading...

توضیحات

تو هنوز هم زیبایی":>`کپشن`

۹ لایک
۱۶ نظر

وارد اتاق شد"
اتاقی که فقط 1 ماه خالی بود`اما حس اتاق 100 ساله رو داشت
"هجوم خاطرات : آلاله! دیدی نیومدی بِکِشمت؟ بیا دیگه اه.... آلالههه! میخوام برم نمره هنرمو بکوبونم توی صورت ترانه! انقدر پز میده کلاس میره بیرون...آلالههه! میدونم چندش به نظر میرسه ولی تروخدا همین یبار آرادو ببر حمووم"
لبخند نامعلومی میزنه و زیر لب میگه : "آخرش هم نتونستی`ترانه`رو ببری"
چشمش به دمپایی هایی میوفته که کنار در، زیر میز جفت شدن...دوماهه که همینطور زیر میز`ان
"چرا وقتی دمپایی هاتو استفاده نمیکردی نمیزاشتی بهشون دست بزنم؟"
دمپایی رو بر میداره و محکم با دستاش فشارش میده:
"بیا! بیا جلومو بگیر! نمیتونی کاری کنی! الان هر چقدر که دلم بخواد بهش دست میزنم..."
دمپایی رو پرت میکنه... اتاقش پر از تابلو های نقاشیه`تابلو های نیمه کاره`تابلو هایی که تموم شده بودن`کاغذ های مچاله شده گوشه اتاق`قطره رنگ های خشک شده روی دیوار و زمین`
"چند وقته که نیومدم توی اتاقت؟...فکر کنم 2 ماه و خورده ای"
شروع میکنه به قدم برداشتن توی اتاق 20 متری...
روی تخت میشینه
"برام مهم نیست چقدر خاک گرفته... هرچی باشه هم جنس خودمه"
"آلالهههههه"
این صدا!!! به سرعت از جاش بلند میشه`پاش رو روی چیزی میزاره و میوفته زمین!
"آخ! به چی خوردم؟"
پتو رو میزنه بالا و متوجه تابلوی زیر تخت میشه
"این دیگه چیه؟"