در حال بارگذاری ویدیو ...

کلان داده

مرکز آفرینش های هنری فاطر
کانال تایید شده مرکز آفرینش های هنری فاطر

این مرد کارمند سابق کمبریج آنالتیکا است
چه حسی داری نسبت به نقشی که در این اتفاق داشتی؟
آیا احساس مسئولیت می کنی؟
آره قطعا نسبت بهش
احساس مسئولیت می کنم
و از کارم پشیمونم
و اینکه اومدم تا حرف بزنم
تا حدی به همین دلیله
تا مردم بتونن بفهمن این شرکت چیه
و داره چه کار می کنه
ما در کل تاریخ سابقه انجام
آزمایش های خیلی غیراخلاقی رو داشتیم
مثل کار این شرکت
به نظرم آره
یه آزمایش خیلی غیر اخلاقی بود
چون ما داریم
با کل مردم یه کشور بازی می کنیم
با ویژگی های روان شناختی همه اون ها
اونم بدون رضایت یا آگاهی شون
نه تنها یجورایی بازی با روان کل یه ملته
بلکه بازی با روان کل یه ملت
در بافت یه فرایند دموکراتیکه
من «کریستوفر والی» هستم
من مهندس داده هستم و
در برملا کردن کار کمبریج آنالتیکا کمک می کنم
این غلطه که بگیم کمبریج آنالتیکا
مطلقاً نوعی شرکت داده پردازی یا الگوریتمه
در واقع یه ماشینِ تمام عیار پروپاگانداست
اگه بتونیم همه جریان های اطلاعاتی
در اطراف حریف هامون رو کنترل کنیم
می تونیم روی طرز برداشتشون از
میدون رقابت تأثیر بذاریم
و بعد می تونیم روی رفتار
و واکنش آتی شون تأثیر بذاریم
کریستوفر در سال 2013 به شرکت «اس سی ال» رفت
تا برای «الکساندر نیکس» کار کند
تخصص این شرکت
در زمینه اثرگذاری در انتخابات بود
الکساندر نیکس؟
خب از کجا شروع کنم
کار کردن براش خیلی راحت نیست
آدم جاه طلبیه
به نظرم بیشتر موفقیت براش مهمه
تا اینکه ما اصلا توی شرکت چه کاری می کردیم
یه آدم مرفه و اشرافی که
دانشگاه «ایتن» درس خونده
و از بقیه انتظار داره
هر جا میره دنبالش برن
الکساندر نیکس در تابستان سال 2013
کریستوفر را با «استی بَنِن» آشنا کرد
اولین باری که دیدمش
می دونستم اسمش استیوه و آمریکاییه
بعداً بهم گفتن اون توی «برایت بارت نیوز» سردبیره
درباره برایت بارت
یه چیزایی شنیده بودم
اینکه وبلاگ سفیدپوستای بی اعصابیه که
میان راجع به هر چی داد و هوار می کنن
استیو بنن
خودش رو متفکر می دونست
ما باید خودمونو طوری نشون می دادیم که
یه جورایی دانشگاهی تر می بود
بیشتر یجورایی ایده محور و اینا بود
الکساندر حس کرد ما به
یه مکانی در شهر کمبریج نیاز داریم

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

کلان داده

۰ لایک
۰ نظر

این مرد کارمند سابق کمبریج آنالتیکا است
چه حسی داری نسبت به نقشی که در این اتفاق داشتی؟
آیا احساس مسئولیت می کنی؟
آره قطعا نسبت بهش
احساس مسئولیت می کنم
و از کارم پشیمونم
و اینکه اومدم تا حرف بزنم
تا حدی به همین دلیله
تا مردم بتونن بفهمن این شرکت چیه
و داره چه کار می کنه
ما در کل تاریخ سابقه انجام
آزمایش های خیلی غیراخلاقی رو داشتیم
مثل کار این شرکت
به نظرم آره
یه آزمایش خیلی غیر اخلاقی بود
چون ما داریم
با کل مردم یه کشور بازی می کنیم
با ویژگی های روان شناختی همه اون ها
اونم بدون رضایت یا آگاهی شون
نه تنها یجورایی بازی با روان کل یه ملته
بلکه بازی با روان کل یه ملت
در بافت یه فرایند دموکراتیکه
من «کریستوفر والی» هستم
من مهندس داده هستم و
در برملا کردن کار کمبریج آنالتیکا کمک می کنم
این غلطه که بگیم کمبریج آنالتیکا
مطلقاً نوعی شرکت داده پردازی یا الگوریتمه
در واقع یه ماشینِ تمام عیار پروپاگانداست
اگه بتونیم همه جریان های اطلاعاتی
در اطراف حریف هامون رو کنترل کنیم
می تونیم روی طرز برداشتشون از
میدون رقابت تأثیر بذاریم
و بعد می تونیم روی رفتار
و واکنش آتی شون تأثیر بذاریم
کریستوفر در سال 2013 به شرکت «اس سی ال» رفت
تا برای «الکساندر نیکس» کار کند
تخصص این شرکت
در زمینه اثرگذاری در انتخابات بود
الکساندر نیکس؟
خب از کجا شروع کنم
کار کردن براش خیلی راحت نیست
آدم جاه طلبیه
به نظرم بیشتر موفقیت براش مهمه
تا اینکه ما اصلا توی شرکت چه کاری می کردیم
یه آدم مرفه و اشرافی که
دانشگاه «ایتن» درس خونده
و از بقیه انتظار داره
هر جا میره دنبالش برن
الکساندر نیکس در تابستان سال 2013
کریستوفر را با «استی بَنِن» آشنا کرد
اولین باری که دیدمش
می دونستم اسمش استیوه و آمریکاییه
بعداً بهم گفتن اون توی «برایت بارت نیوز» سردبیره
درباره برایت بارت
یه چیزایی شنیده بودم
اینکه وبلاگ سفیدپوستای بی اعصابیه که
میان راجع به هر چی داد و هوار می کنن
استیو بنن
خودش رو متفکر می دونست
ما باید خودمونو طوری نشون می دادیم که
یه جورایی دانشگاهی تر می بود
بیشتر یجورایی ایده محور و اینا بود
الکساندر حس کرد ما به
یه مکانی در شهر کمبریج نیاز داریم

علم و فن آوری