در حال بارگذاری ویدیو ...

پارت آخر فیک lilismoon:تنها سونو نبود که قلبش بی قرار و بی جنبه بود

ʏᴇᴏɴʙɪɴ
ʏᴇᴏɴʙɪɴ

#lilismoon
#p_9
با صدای آروم باز شدن در از روی مبل بلند شد
_کجا؟
+من دیگه میرم خونه ممنون که اومدی دنبالم
_دیر وقته امشب رو همین جا بمون
+نه من میتونم برم..اصلا خودت منو برسون
_فکر میکردم بعد از این مدت منو شناخته باشی..لباسات خیسه برو توی اتاقم لباسات رو عوض کن
سونو چشماش رو توی حدقه چرخوند و با حرص روی مبل نشست
سونگهون با لبخند پنهانی که بخاطر این لجبازی های سونو روی لباش نقش بسته بود به سمت آشپزخونه رفت
+بستنی داری؟
_داشته باشم هم نمیدم
+چرا؟
_چون سرما میخوری!الانم گفتم برو لباسات رو عوض کن
+نمیخوام
_به چه دلیل؟
+میخوام سرما بخورم
_چی میخوری؟
+سرما
_منظورم اینه چی میخوای برات بیارم بخوری
+آها خب جدیدا از چیزای تلخ خوشم میاد پس قهوه
بعد از چند دقیقه سونگهون هم کنار سونو روی مبل نشست و لیوانی که داخلش قهوه بود رو به سونو داد
_ولی لباساتو عوض نکردی
+تقریبا خشک شدم
_ولی سرما میخوری اونطوری کی مراقبت باشه؟
+تو هستی دیگه
_برو به یونا بگو
+سونگهونا تا به حال به این فکر کردی چرا توی این مدت با افراد مختلفی قرار گزاشتم؟
_شاید چون دوستشون داری
+چون عاشقتم
سونگهون ابرویی بالا داد
_چی؟
+من عاشقتم و میخواستم فراموشت کنم چون میترسیدم این حس یه طرفه باشه و ضربه بخورم ولی موفق نشدم هنوزم...
_تو..منو دوست داری؟
+من از قبل خودم رو آماده رد شدن کردم پس راحت ردم...
اتفاقی که برای سونگهون افتاده بود الان برای سونو افتاده بود..
نتوست حرفش رو ادامه بره
شلوارش رو توی دستش گرفت بود و محکم فشار میداد
این بوس چه معنی داشت؟دو طرفه بودن حسش؟
قطعا سونگهون متوجه صدای ضربان قلبش شده بود
ولی این سونو رو خوشحال میکرد
چون این تنها سونو نبود که قلبش بی قرار و بی جنبه بود
قلب سونگهون هم یکمی بی قرار بود
سونگهون آروم ازش فاصله گرفت و با صدای لعنتیش لب زد
_سونویا عاشقتم
+منم عاشقتم!
*و پایاینننننن*
خلاصه که این فیک به پایان رسید♡
خوشحالم که نصفه ولش نکردمㅜㅜ
راستی کنجکاو نشدین چه اتفاقی برای جیووک(جیووک بود دیگه؟یادم نیست همونی که سونو بهش قول داد باهاش قرار بزاره)میفته؟خب مگه مهمه؟نه
بیاین خوشحال باشیم که زوج هامون بهم رسیدنㄱㄱ

نظرات (۲)

Loading...

توضیحات

پارت آخر فیک lilismoon:تنها سونو نبود که قلبش بی قرار و بی جنبه بود

۷ لایک
۲ نظر

#lilismoon
#p_9
با صدای آروم باز شدن در از روی مبل بلند شد
_کجا؟
+من دیگه میرم خونه ممنون که اومدی دنبالم
_دیر وقته امشب رو همین جا بمون
+نه من میتونم برم..اصلا خودت منو برسون
_فکر میکردم بعد از این مدت منو شناخته باشی..لباسات خیسه برو توی اتاقم لباسات رو عوض کن
سونو چشماش رو توی حدقه چرخوند و با حرص روی مبل نشست
سونگهون با لبخند پنهانی که بخاطر این لجبازی های سونو روی لباش نقش بسته بود به سمت آشپزخونه رفت
+بستنی داری؟
_داشته باشم هم نمیدم
+چرا؟
_چون سرما میخوری!الانم گفتم برو لباسات رو عوض کن
+نمیخوام
_به چه دلیل؟
+میخوام سرما بخورم
_چی میخوری؟
+سرما
_منظورم اینه چی میخوای برات بیارم بخوری
+آها خب جدیدا از چیزای تلخ خوشم میاد پس قهوه
بعد از چند دقیقه سونگهون هم کنار سونو روی مبل نشست و لیوانی که داخلش قهوه بود رو به سونو داد
_ولی لباساتو عوض نکردی
+تقریبا خشک شدم
_ولی سرما میخوری اونطوری کی مراقبت باشه؟
+تو هستی دیگه
_برو به یونا بگو
+سونگهونا تا به حال به این فکر کردی چرا توی این مدت با افراد مختلفی قرار گزاشتم؟
_شاید چون دوستشون داری
+چون عاشقتم
سونگهون ابرویی بالا داد
_چی؟
+من عاشقتم و میخواستم فراموشت کنم چون میترسیدم این حس یه طرفه باشه و ضربه بخورم ولی موفق نشدم هنوزم...
_تو..منو دوست داری؟
+من از قبل خودم رو آماده رد شدن کردم پس راحت ردم...
اتفاقی که برای سونگهون افتاده بود الان برای سونو افتاده بود..
نتوست حرفش رو ادامه بره
شلوارش رو توی دستش گرفت بود و محکم فشار میداد
این بوس چه معنی داشت؟دو طرفه بودن حسش؟
قطعا سونگهون متوجه صدای ضربان قلبش شده بود
ولی این سونو رو خوشحال میکرد
چون این تنها سونو نبود که قلبش بی قرار و بی جنبه بود
قلب سونگهون هم یکمی بی قرار بود
سونگهون آروم ازش فاصله گرفت و با صدای لعنتیش لب زد
_سونویا عاشقتم
+منم عاشقتم!
*و پایاینننننن*
خلاصه که این فیک به پایان رسید♡
خوشحالم که نصفه ولش نکردمㅜㅜ
راستی کنجکاو نشدین چه اتفاقی برای جیووک(جیووک بود دیگه؟یادم نیست همونی که سونو بهش قول داد باهاش قرار بزاره)میفته؟خب مگه مهمه؟نه
بیاین خوشحال باشیم که زوج هامون بهم رسیدنㄱㄱ

موسیقی و هنر