وقتی با ی مجعزه میتونی برگردی پیشش Prt1
ا.ت= مخفف اسم تو
ا.ت
وارد مطب شدم بعد چند دقیقه نوبتم شد وارد اتاق دکتر شدم
+ خانم مین ا.ت چرا این دفعه کسی باهاتون نیومد
- چون..امم...
+ خانم مین وضعیت شما اصلا خوب نیست سرطان مغزتون روز به روز داره بدتر میشه
- میشه فقط بگید چند وقت دیگه زندم؟
+ با وضعیت الانتون شما فقط حداکثر یک ماه. خانم مین میخواید درمانو شروع کنید یا خیر
- نه نمیخوام
+ بسیار خب این داروهایی که مینویسم بگیرید داروخاونه طرز استفادشو بهتون میگه
- چشم خدانگهدار
+ خدافظ
از مطب دکتر اومدم بیرون رفتم داروهارو گرفتم تو راه فکر میکردم بهش بگم یا نه که آخر تصمیم گرفت غذای مورد علاقشو درست کنم و بهش بگم اگه هم نشد بهش بگم یکماه بریم سفر
پرش زمانی
با صدای باز شدن در دووییدم سمت درو یونگی رو بغل کردم.
- برو لباستو عوض کن غذای موردعلاقتو درست کردم ی چیزی بهت بگم
* باشه چه خبره ؟
- لباساتو عوض کن بهت میگم
* باشه
وقتی اومد غذارو چیدمو نشستیم غذا بخوریم
- چطور شده؟ خوب شده؟
* خیلی خوشمزست.... راستی چی میخواستی بگی
- اممم.. یونگی ببین چندوقته میخوام ی چیزی بهت بگم نمیشه
* چیشده
- نمیتونم بگم سخته..... یونگی من .... من سرطان دارم
یونگی چشاش گرد شد
* یعنی چی ا.ت چه سرطانی
- سرطان مغز.... حداکثر یک ماه زمان دارم
* چییی
پایان پارت اول
.
.
.
.
.
دیروز وقت نشد اپش کنم.این دفعه شرط نداره فردا بقیشو میزارم
فیکشات وقتی تو جرئت حقیقتم فردا میزارم
بای
نظرات (۶)