در حال بارگذاری ویدیو ...

قسمت اول

۸ نظر گزارش تخلف
anime girl
anime girl

- چقدر راهش طولانیه
اخه پدر من ایران چی نداشت که ژاپن داره ؟ منو واسه سال دوم فرستادن ژاپن .
همینطور غرق افکارم بودم که راننده تاکسی زد افکارمو از وسط نصف کرد .
- خانم . رسیدیم .
از تاکسی اومدم بیرون و پول رامنده رو حساب کردم .
- این مدرسمه ؟
رفتم توی محوطه . همه اونجا یجورایی عجیب بودن . درک نمیکردم .
رفتم سر کلاس معلمه خودشو معرفی کرد بچه ها داشتن خودشونو معرفی میکردن . سمت چپم یه پسره نشسته بود . بلند شد گفت : ایاتو ساکاماکی .
معلمه : بعدی خودشو معرفی کنه . بعدی.
تازه همون لحظه به خودم اومدم . عه نوبت منه ؟
سریع بلند شدم گفتم : رامونا امیریان .
سمت راستم یه پسر دیگه بود بلند شد و خودشو معرفی کرد . پس اینم لایتوعه بقیه هم خودشونو معرفی کردن . یکی دیگه هم با این دو تا بود اونم اسمش کاناتو بود .
چه اسمایی .
خلاصه معلم زر زد و زنگ خورد . داشتم میرفتم سمت حیاط که توی راهرو پام پیچید و با چنان صدای وحشتناکی خوردم زمین که کل راهرو داشتن نگاهم میکردن .
یه دختره اومد جلو و دستمو گرفت . بلند شدم .
- مرسی .
خندید و گفت : ایجا با کسی اشنا نیستی ؟
- نه تازه اومدم اینجا .
- اها پس پاشو بیا بریم با بچه های کلاس اشنات کنم .
عه این همکلاسیمه ؟
گفتم : اسمت چیه ؟
گفت : اریکا و تو ؟
- رامونا .

نظرات (۸)

Loading...

توضیحات

قسمت اول

۸ لایک
۸ نظر

- چقدر راهش طولانیه
اخه پدر من ایران چی نداشت که ژاپن داره ؟ منو واسه سال دوم فرستادن ژاپن .
همینطور غرق افکارم بودم که راننده تاکسی زد افکارمو از وسط نصف کرد .
- خانم . رسیدیم .
از تاکسی اومدم بیرون و پول رامنده رو حساب کردم .
- این مدرسمه ؟
رفتم توی محوطه . همه اونجا یجورایی عجیب بودن . درک نمیکردم .
رفتم سر کلاس معلمه خودشو معرفی کرد بچه ها داشتن خودشونو معرفی میکردن . سمت چپم یه پسره نشسته بود . بلند شد گفت : ایاتو ساکاماکی .
معلمه : بعدی خودشو معرفی کنه . بعدی.
تازه همون لحظه به خودم اومدم . عه نوبت منه ؟
سریع بلند شدم گفتم : رامونا امیریان .
سمت راستم یه پسر دیگه بود بلند شد و خودشو معرفی کرد . پس اینم لایتوعه بقیه هم خودشونو معرفی کردن . یکی دیگه هم با این دو تا بود اونم اسمش کاناتو بود .
چه اسمایی .
خلاصه معلم زر زد و زنگ خورد . داشتم میرفتم سمت حیاط که توی راهرو پام پیچید و با چنان صدای وحشتناکی خوردم زمین که کل راهرو داشتن نگاهم میکردن .
یه دختره اومد جلو و دستمو گرفت . بلند شدم .
- مرسی .
خندید و گفت : ایجا با کسی اشنا نیستی ؟
- نه تازه اومدم اینجا .
- اها پس پاشو بیا بریم با بچه های کلاس اشنات کنم .
عه این همکلاسیمه ؟
گفتم : اسمت چیه ؟
گفت : اریکا و تو ؟
- رامونا .

کارتون و انیمیشن