به درخواست یکی از دوستام میخوام رمانی که اوایل انجین بودنم نوشتم رو بزارم اما نمیدونم چطوره.لطفا بخونید اگه خواستید بازم میزارم

رمان THE EDICTION

۹۶ ویدیو

فصل دوم رمان THE EDICTION (اعتیاد) پارت چهاردهم

*Málek.H*HANDERSON
*Málek.H*HANDERSON

لبخندی زد و اتاق را از نظر گذراند.
+همونطور که از جونگ سونگ توقع میره... معلومه عاشق گیتار و موسیقیه...
_همینطوره... علاقه زیادی به گیتار داره...انگاری که بچه هاشن... زیادی آدم رمانتیکیه..
لبخندش به قدری پهن شد که چشم های درشتش کشیده و ریز شد.
+بده آدم رمانتیک باشه؟
_نه... اتفاقا اونایی که رماتیکن زندگی آسون تری دارن و همه چیز رو قشنگ میبینن...
هیسونگ قیافه متفکری به خود گرفت و بعد از چند لحظه‌ی کوتاه گفت:
+اوممم... بزار حرفت رو اصلاح کنم... آدم های رمانتیک چون عشق زیادی ابراز میکنن دوس دارن زندگی قشنگ تر و آسون تر بشه با اینکه خودشون همیشه تو سختی قرار دارن...
با خودم کمی فکر کردم. شاید تا حد زیادی با او موافق بودم. آدم های عاشق و رمانتیک برای داشتن دنیایی پر از عشق و زیبایی همیشه خودشون رو تو سختی میندازن تا اطرافیان و کسایی که دوسشون دارن زندگی قشنگ تری داشته باشن.
_درسته اما زندگی برای خودشون سخت میشه.
+سختی در راه عشق و کسایی که دوسشون داری برای یه آدم عاشق و مخصوصا رمانتیک معنایی نداره...چون اون ادم با گریه کردن ها و درد ها برای اون عشق هم خوشه...
به چشمان همیشه درخشانش نگاه کردم. باز همان هیسونگ سرشار از آرامش شده بود. خیره در چشمانش بودم که سرش را کنار گوشم آورد و آرام و زمزمه وار ادامه داد:
+ و چقدر دوس دارم عشق رو توی زندگیت دوباره ببینم میون وو...

نظرات (۱)

Loading...

توضیحات

فصل دوم رمان THE EDICTION (اعتیاد) پارت چهاردهم

۶ لایک
۱ نظر

لبخندی زد و اتاق را از نظر گذراند.
+همونطور که از جونگ سونگ توقع میره... معلومه عاشق گیتار و موسیقیه...
_همینطوره... علاقه زیادی به گیتار داره...انگاری که بچه هاشن... زیادی آدم رمانتیکیه..
لبخندش به قدری پهن شد که چشم های درشتش کشیده و ریز شد.
+بده آدم رمانتیک باشه؟
_نه... اتفاقا اونایی که رماتیکن زندگی آسون تری دارن و همه چیز رو قشنگ میبینن...
هیسونگ قیافه متفکری به خود گرفت و بعد از چند لحظه‌ی کوتاه گفت:
+اوممم... بزار حرفت رو اصلاح کنم... آدم های رمانتیک چون عشق زیادی ابراز میکنن دوس دارن زندگی قشنگ تر و آسون تر بشه با اینکه خودشون همیشه تو سختی قرار دارن...
با خودم کمی فکر کردم. شاید تا حد زیادی با او موافق بودم. آدم های عاشق و رمانتیک برای داشتن دنیایی پر از عشق و زیبایی همیشه خودشون رو تو سختی میندازن تا اطرافیان و کسایی که دوسشون دارن زندگی قشنگ تری داشته باشن.
_درسته اما زندگی برای خودشون سخت میشه.
+سختی در راه عشق و کسایی که دوسشون داری برای یه آدم عاشق و مخصوصا رمانتیک معنایی نداره...چون اون ادم با گریه کردن ها و درد ها برای اون عشق هم خوشه...
به چشمان همیشه درخشانش نگاه کردم. باز همان هیسونگ سرشار از آرامش شده بود. خیره در چشمانش بودم که سرش را کنار گوشم آورد و آرام و زمزمه وار ادامه داد:
+ و چقدر دوس دارم عشق رو توی زندگیت دوباره ببینم میون وو...