نهج البلاغه خوانی - 200
ادامه نامه 45 :
آیا به همین رضایت دهم که مرا امیر المؤمنین علیه السلام خوانند و در تلخى هاى روزگار با مردم شریک نباشم و در سختى هاى زندگى الگوى آنان نگردم؟
آفریده نشده ام که غذاهاى لذیذ و پاکیزه مرا سرگرم سازد، چونان حیوان پروارى که تمام همّت او علف، و یا چون حیوان رها شده که شغلش چریدن و پر کردن شکم بوده، و از آینده خود بى خبر است.
آیا مرا بیهوده آفریدند؟ آیا مرا به بازى گرفته اند؟ آیا ریسمان گمراهى در دست گیرم و یا در راه سرگردانى قدم بگذارم؟
گویا مى شنوم که شخصى از شما مى گوید: «اگر غذاى فرزند ابى طالب همین است، پس سستى او را فرا گرفته و از نبرد با هماوردان و شجاعان باز مانده است».
آگاه باشید درختان بیابانى، چوبشان سخت تر، و درختان کناره جویبار پوستشان نازک تر است. درختان بیابانى که با باران سیراب مى شوند آتش چوبشان شعله ورتر و پر دوام تر است.
من و رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم چونان روشنایى یک چراغیم، یا چون آرنج به یک بازو پیوسته ایم،
به خدا سوگند اگر اعراب در نبرد با من پشت به پشت یکدیگر بدهند، از آن روى بر نتابم، و اگر فرصت داشته باشم به پیکار همه مى شتابم، و تلاش مى کنم که زمین را از این شخص مسخ شده «معاویه» و این جسم کج اندیش، پاک سازم تا سنگ و شن از میان دانه ها جدا گردد. (قسمتى از این نامه است)
ادامه دارد .....
https://www.namasha.com/v/NPYnJs64
https://www.namasha.com/v/cTY8qG1i
نظرات