در حال بارگذاری ویدیو ...

بزم خصوصی مازیار و سیاوش زندگانی فقید، غزل هیچ دانی میوه را تأثیر شیرینی ز چیست و تصنیف فریاد امیدم را مگیر از من خدایا

عباس
عباس

هیچ دانی میوه را تاثیر شیرینی ز چیست؟
بسکه در زیر زمین شیرین لبان خوابیده اند.
قهوه را تلخی از آن باشد که اندر زیر خاک
تلخ کامان در فراق یارشان خوابیده اند
خوش هوای سالمی دارد دیار نیستی ساکنانش جمله یکتا پیرهن خوابیده اند
*******
امیدم را مگیر از من خدایا خدایا خدایا
دل تنگ مرا مشکن خدایا خدایا خدایا
من دور از آشیانم سر به آسمانم بی نصیب و خسته
ماندم جدا ز یاران از بلای طوفان بال من شکسته
از حریم دلم رفته رنگ هوس روز و شب به که گویم در درون قفس
وه که دست قضا بسته بال مرا روز و شب ز گلویم ناله خیزد و بس
میزنم فریاد هرچه باداباد وای از این طوفان وای از این بیداد
امیدم را مگیر از من خدایا خدایا خدایا
دل تنگ مرا مشکن خدایا خدایا خدایا
من دور از آشیانم سر به آسمانم بی نصیب و خسته
ماندم جدا ز یاران از بلای طوفان بال من شکسته
از حریم دلم رفته رنگ هوس درد خود به که گویم در درون قفس
وه که دست قضا بسته بال مرا روز و شب ز گلویم ناله خیزد و بس
میزنم فریاد هرچه باداباد وای از این طوفان وای از این بیداد
آه، وای از این بیداد آه وای از این بیداد

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

بزم خصوصی مازیار و سیاوش زندگانی فقید، غزل هیچ دانی میوه را تأثیر شیرینی ز چیست و تصنیف فریاد امیدم را مگیر از من خدایا

۳ لایک
۰ نظر

هیچ دانی میوه را تاثیر شیرینی ز چیست؟
بسکه در زیر زمین شیرین لبان خوابیده اند.
قهوه را تلخی از آن باشد که اندر زیر خاک
تلخ کامان در فراق یارشان خوابیده اند
خوش هوای سالمی دارد دیار نیستی ساکنانش جمله یکتا پیرهن خوابیده اند
*******
امیدم را مگیر از من خدایا خدایا خدایا
دل تنگ مرا مشکن خدایا خدایا خدایا
من دور از آشیانم سر به آسمانم بی نصیب و خسته
ماندم جدا ز یاران از بلای طوفان بال من شکسته
از حریم دلم رفته رنگ هوس روز و شب به که گویم در درون قفس
وه که دست قضا بسته بال مرا روز و شب ز گلویم ناله خیزد و بس
میزنم فریاد هرچه باداباد وای از این طوفان وای از این بیداد
امیدم را مگیر از من خدایا خدایا خدایا
دل تنگ مرا مشکن خدایا خدایا خدایا
من دور از آشیانم سر به آسمانم بی نصیب و خسته
ماندم جدا ز یاران از بلای طوفان بال من شکسته
از حریم دلم رفته رنگ هوس درد خود به که گویم در درون قفس
وه که دست قضا بسته بال مرا روز و شب ز گلویم ناله خیزد و بس
میزنم فریاد هرچه باداباد وای از این طوفان وای از این بیداد
آه، وای از این بیداد آه وای از این بیداد

موسیقی و هنر