در حال بارگذاری ویدیو ...

فن فیکشن Kill Or Kiss __ پارت 94

۷ نظر گزارش تخلف
bangtan pinky girl
bangtan pinky girl

پ.ن : ببخشید دو سه روزه آپ نداشتیم . چهارشنبه تولد داداشمه و یکم سرم درگیر اونه .
ــــــــــــــــ
جونگ آپ ـ چی ؟! دوباره تکرار کن ! ... گفتی رئیس کیم ازت خواسته بری دیدنش تو خونه قبلیت ؟
برگشته بودیم بیمارستان و قشیه رو به بقیه هم گفتم . ریتا کنارم نشسته بود و جونگ کوک و وی روبه رومون بدجور بهمون زل زده بودن .
حسودی از چشاشون میبارید .
من ـ گفتم فکرررر میکنم که نامه از طرف رئیس کیمه . اون تنها کسیه که انقد درمورد اطلاعات داره .
سونگجه با سر تایید کرد ـ اوهوم .به نظر منم همونه . شروع جهنم تو اون خونه بودم .
زلو سمتم اومد و دستشو گذاشت رو بازوم ـ باهاش مشکلی نداری جنی ؟ فک نکنم ایده ی خوبی باشه برگردی تو اون خونه .
راستش منم فکر نمیکردم ایده ی خوبی باشه ولی اگه واقعا آدم پشت این نامه رئیس کیم باشه هرکاری میکنه تا منو بکشونه اونجا .
فقط نمیفهمم چرا نامه به یوکی فرستاده شده بود .
چرا میخواست اول به اون صدمه بزنه ؟ رئیس کیم هیچی درمورد یوکی نمیدونست .
آروم زمزمه کردم ـ من باید برم .
جونگ کوک سرشو تکون داد ـ مجبور نیستی کاری رو بکنی که دوس نداری بکنی .
نامجون تایید کرد ـ حق با مکنس . عیب نداره اگه نخوای بری . ما ازت محافظت میکنیم جنی . هممون .
با حرف نامجون شدیدا تحت تاثیر قرار گرفتم . من لیاقت این همه محبتو داشتم ‌؟ ولی سلامت من مهم نبود . برا من اونا مهم بودن .
من ـ اگه همتون از من محافظت کنین اونوقت کی از شماها محافظت میکنه ؟
وی ـ خودمون . از پس این دیگه برمیایم .
یونگجه ـ اوهوم حق با اونه .
سریع برگشتم سمت یونگجه ـ تو یکی حرف نزن . دفعه پیش تورو گرفته بودن . تو یکی میدونی رئیس کیم چجور حیوونیه !
دهیون آروم لبخند زد ـ انقد نگران ما نباش . اول از خودت مراقبت کن . هوم ؟
چطوری میخوان خودشونو بخاطر من فدا کنن ؟
من بد بودم .
من سرنوشتم این بود کسی دوس نداشته باشتم .
من سرنوشتم این بود برا کسی مهم نباشم .
من ... من حتی خانواده ی خودمو کشتم .
من هیچی نداشتم که دوس داشتنی باشه .
چشام پرشد و بخاطر اینکه کسی گریمو نبینه از اتاق زدم بیرون .

نظرات (۷)

Loading...

توضیحات

فن فیکشن Kill Or Kiss __ پارت 94

۱۳ لایک
۷ نظر

پ.ن : ببخشید دو سه روزه آپ نداشتیم . چهارشنبه تولد داداشمه و یکم سرم درگیر اونه .
ــــــــــــــــ
جونگ آپ ـ چی ؟! دوباره تکرار کن ! ... گفتی رئیس کیم ازت خواسته بری دیدنش تو خونه قبلیت ؟
برگشته بودیم بیمارستان و قشیه رو به بقیه هم گفتم . ریتا کنارم نشسته بود و جونگ کوک و وی روبه رومون بدجور بهمون زل زده بودن .
حسودی از چشاشون میبارید .
من ـ گفتم فکرررر میکنم که نامه از طرف رئیس کیمه . اون تنها کسیه که انقد درمورد اطلاعات داره .
سونگجه با سر تایید کرد ـ اوهوم .به نظر منم همونه . شروع جهنم تو اون خونه بودم .
زلو سمتم اومد و دستشو گذاشت رو بازوم ـ باهاش مشکلی نداری جنی ؟ فک نکنم ایده ی خوبی باشه برگردی تو اون خونه .
راستش منم فکر نمیکردم ایده ی خوبی باشه ولی اگه واقعا آدم پشت این نامه رئیس کیم باشه هرکاری میکنه تا منو بکشونه اونجا .
فقط نمیفهمم چرا نامه به یوکی فرستاده شده بود .
چرا میخواست اول به اون صدمه بزنه ؟ رئیس کیم هیچی درمورد یوکی نمیدونست .
آروم زمزمه کردم ـ من باید برم .
جونگ کوک سرشو تکون داد ـ مجبور نیستی کاری رو بکنی که دوس نداری بکنی .
نامجون تایید کرد ـ حق با مکنس . عیب نداره اگه نخوای بری . ما ازت محافظت میکنیم جنی . هممون .
با حرف نامجون شدیدا تحت تاثیر قرار گرفتم . من لیاقت این همه محبتو داشتم ‌؟ ولی سلامت من مهم نبود . برا من اونا مهم بودن .
من ـ اگه همتون از من محافظت کنین اونوقت کی از شماها محافظت میکنه ؟
وی ـ خودمون . از پس این دیگه برمیایم .
یونگجه ـ اوهوم حق با اونه .
سریع برگشتم سمت یونگجه ـ تو یکی حرف نزن . دفعه پیش تورو گرفته بودن . تو یکی میدونی رئیس کیم چجور حیوونیه !
دهیون آروم لبخند زد ـ انقد نگران ما نباش . اول از خودت مراقبت کن . هوم ؟
چطوری میخوان خودشونو بخاطر من فدا کنن ؟
من بد بودم .
من سرنوشتم این بود کسی دوس نداشته باشتم .
من سرنوشتم این بود برا کسی مهم نباشم .
من ... من حتی خانواده ی خودمو کشتم .
من هیچی نداشتم که دوس داشتنی باشه .
چشام پرشد و بخاطر اینکه کسی گریمو نبینه از اتاق زدم بیرون .