در حال بارگذاری ویدیو ...

کنسرت اکسو+پارت سوم رمان سرنوشت گمشده

exo
exo

سونا :بعدا بهت میگم خوب اگه کاری نداری خداحافظ
میوسا: نه خداحافظ
...........می خواستم دوباره بخوابم یهو دیدم نی سان ریجی اومده بالاسرم ایستاده
ریجی : احیانا نمیخوای بلند شی تکالیف مدرسه ات رو بنویسی
میوسا: وای! نی سان ترسیدم ! مگه ساعت چنده هنوز کلی وقت دارم
ریجی : بهت گفتم زودتر بنویسی که بعدا برات مشکل ایجاد نکنه راستی گشنه نیستی دیشب شام نخودی
همین رو که گفت دلم شروع کرد به درد گرفتن
میوسا: آره خیلی گشنمه دلم داره درد میکنه
ریجی : باشه پپس من میرم به خدمدکار می گم برات غذا بیاره
میوسا: باشه ممنون
بعداز اینکه غذام رو خوردم شروع کردم به نوشتن تکالیفم ولی یه سوال رو اصلا نمی فهمیدم باخودم گفتم به کی بگم کمکم کنه نی سان شو که اصلا حوصله نداره ریجی هم الان مشغول کارشه اونی چان هم وضعش از من بدتره کاناتوو رو که کلا بی خیال آها! نی سان لایتو سریع دفترو کتابم رو برداشتم و رفتم در اتاق نی سان رو زدم
لایتو: بله ؟ کیه؟
میوسا: نی سان منم میوسا
لایتو:بیاتو
میوسا: سلام
لایتو : چه عجب من تورو دیدم ! چی شده اومدی اینجا؟
میوسا؟ یه سوال داشتم در مورد تکالیفم هستش یه سوال رو اصلا نمیفهمم
لایتو: که این طور بیا اینجا ببینم چیه
دفترم رو بردم پیش نشستم پشت میزی که توی اتاق بود اونم نشست کنارم دستشو گذاشت رو شونم
لایتو:خب؟
سوال رو نشونش دادم بعداز اینکه برام توضیح داد گفت......لایتو :گرفتی؟
میوسا: بله ممنون نی سان ....از توی اتاقش اومدم بیرون نمیدونم چرا یه حس عجیبی نسبت به نی سان دارم حالا بی خیال همه تکالیفم رو نوشتم وسایلم رو جمع کردم و آماده شدمم که یهو اونی چان اومد در اتاقمو با خوشحالی گفت:
آیاتو: میوسا!میوسا! به نظرت چی شده؟
میوسا: اونی چان چی شده که اینقدر خوشحالی ؟
آیاتو: آزمایشگاه مدرسه ترکیده به خاطر هممین مدرسه طعطیله میوسا: إ واقعا؟ پس خوشبحالتون
لایتو: آره ..راستی لایتو گفت حالا که مدرسه طعطیله بریم تو اتاق بازی یه دست دارت بازی کنیم
میوسا: باشه لباسم رو عوض کنم میام.....اونی چان از اتاق بیرون رفتم منم رفتم لباسام رو عوض کردم و رفتم توی اتاق بازی
لایتو: إ! نه سان اومدی خوب کاری کردی ! بیا ...اومد سمتم و دستشو گذاشت رو شونم و هولم داد ی گوشه وایتادیم همچنان با دستاش شونه هامو گرفنه بود و لبخند زده بود ..لایتو : خوب اول کی بازی میکنه؟
آیاتو: من و کاناتو
لایتو: پس منم بازی میکنم

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

کنسرت اکسو+پارت سوم رمان سرنوشت گمشده

۱۰ لایک
۰ نظر

سونا :بعدا بهت میگم خوب اگه کاری نداری خداحافظ
میوسا: نه خداحافظ
...........می خواستم دوباره بخوابم یهو دیدم نی سان ریجی اومده بالاسرم ایستاده
ریجی : احیانا نمیخوای بلند شی تکالیف مدرسه ات رو بنویسی
میوسا: وای! نی سان ترسیدم ! مگه ساعت چنده هنوز کلی وقت دارم
ریجی : بهت گفتم زودتر بنویسی که بعدا برات مشکل ایجاد نکنه راستی گشنه نیستی دیشب شام نخودی
همین رو که گفت دلم شروع کرد به درد گرفتن
میوسا: آره خیلی گشنمه دلم داره درد میکنه
ریجی : باشه پپس من میرم به خدمدکار می گم برات غذا بیاره
میوسا: باشه ممنون
بعداز اینکه غذام رو خوردم شروع کردم به نوشتن تکالیفم ولی یه سوال رو اصلا نمی فهمیدم باخودم گفتم به کی بگم کمکم کنه نی سان شو که اصلا حوصله نداره ریجی هم الان مشغول کارشه اونی چان هم وضعش از من بدتره کاناتوو رو که کلا بی خیال آها! نی سان لایتو سریع دفترو کتابم رو برداشتم و رفتم در اتاق نی سان رو زدم
لایتو: بله ؟ کیه؟
میوسا: نی سان منم میوسا
لایتو:بیاتو
میوسا: سلام
لایتو : چه عجب من تورو دیدم ! چی شده اومدی اینجا؟
میوسا؟ یه سوال داشتم در مورد تکالیفم هستش یه سوال رو اصلا نمیفهمم
لایتو: که این طور بیا اینجا ببینم چیه
دفترم رو بردم پیش نشستم پشت میزی که توی اتاق بود اونم نشست کنارم دستشو گذاشت رو شونم
لایتو:خب؟
سوال رو نشونش دادم بعداز اینکه برام توضیح داد گفت......لایتو :گرفتی؟
میوسا: بله ممنون نی سان ....از توی اتاقش اومدم بیرون نمیدونم چرا یه حس عجیبی نسبت به نی سان دارم حالا بی خیال همه تکالیفم رو نوشتم وسایلم رو جمع کردم و آماده شدمم که یهو اونی چان اومد در اتاقمو با خوشحالی گفت:
آیاتو: میوسا!میوسا! به نظرت چی شده؟
میوسا: اونی چان چی شده که اینقدر خوشحالی ؟
آیاتو: آزمایشگاه مدرسه ترکیده به خاطر هممین مدرسه طعطیله میوسا: إ واقعا؟ پس خوشبحالتون
لایتو: آره ..راستی لایتو گفت حالا که مدرسه طعطیله بریم تو اتاق بازی یه دست دارت بازی کنیم
میوسا: باشه لباسم رو عوض کنم میام.....اونی چان از اتاق بیرون رفتم منم رفتم لباسام رو عوض کردم و رفتم توی اتاق بازی
لایتو: إ! نه سان اومدی خوب کاری کردی ! بیا ...اومد سمتم و دستشو گذاشت رو شونم و هولم داد ی گوشه وایتادیم همچنان با دستاش شونه هامو گرفنه بود و لبخند زده بود ..لایتو : خوب اول کی بازی میکنه؟
آیاتو: من و کاناتو
لایتو: پس منم بازی میکنم

موسیقی و هنر