در حال بارگذاری ویدیو ...

رمان «من و داداشیم» پارت ۹۵

۲ نظر گزارش تخلف
_Pishi_
_Pishi_

-دیگه تکرار نمیشه..
بازم هیچی نگفتم..
-تو طول این بیست و سه سال زندگیت تا حالا شده من بگم دیگه تکرار نمیشه ولی دوباره تکرار کنم؟؟!
بازم چیزی نگفتم..راست میگفت تا حالا نشده..ولی از این حرف راحت نمیگذرم تا بفهمه هر حرفیو نباید بدون فکر بگه..
-شده!؟!
زیر لب گفتم+نه..
-پس ببخش..
+نه..
-چی کار کنم ببخشی؟!
سرمو چسبوندم به سینش..
+هیچی..
-بخشیدی؟
+بخشیدم..
بلندم کرد و گذاشتم رو تخت..حالا که فکر میکنم میبینم آراد هرکاری کنی باز کار خودشو میکنه پس بیخیال حرفی که شنیدم..حتی اگه اون حرفشم راست بود(که نیست) نمیتونستم ازش جدا بشم..دراز کشید و از پشت بغلم کرد..نیم خیز شد و گونمو بوسید..
-شبت بخیر عروسکم..
چشمامو بستم..امروز روز خوب ولی خسته کننده ای بود..آراد انگشاشو روی پوست دستم بالا پایین میکرد..مورمورم میشد ولی حس خوبی داشت..زمزمه کردم-دوست دارم..
یه چیزی تو وجودم میگفت الان اینو بگو..بگو دوسش داری..دستاش دورم محکمتر شد..آروم آروم خوابم برد..
#چشمامو باز کردم و خمیازه بی صدایی کشیدم..آراد هنوز خواب بود..به ساعت نگاه کردم..هشت و نیم رو نشون میداد..برگشتم به طرف آراد..دستمو کشیدم رو گونش و آروم صداش کردم+آراد..آراد..عزیزم..پاشو دیرت میشه..
دستمو که روی گونش بود با دستش گرفت..چشماشو نیمه باز کرد..
+پاشو ساعت هشت و نیمه..مگه نگفتی باید امروز بری شرکت؟!
با صدای خوابالود گفت-پامیشم..
سرمو نزدیک صورتش کردم و لبامو‌ گذاشتم رو لباش..این اولین بار بعد از تولدش بود که من پیش قدم میشدم برای بوسیدن..حس کردم اگه الان نبوسمش تو دلم میمونه..سرمو کشیدم عقب..
-روش خوشمزه ای بود واسه بیدار کردنم..
+پاشو درو باز کن یه چیزی حاضر کنم شاید یاسی و یاشا بیدار شده باشن..
-حاضرم شرت ببندم که یاسی هنوز خوابه..
+نمیخواد شرت ببندی منم مطمئنم خوابه..
از جاش بلند شد و در اتاقو باز کرد..
-بفرما اینم در..
بلند شدم و رفتم بیرون..اول رفتم دسشویی و دست و صورتمو شستم و مسواک زدم بعدم رفتم آشپزخونه..یه صبحانه ساده حاضر کردم..واسه خودمم مثل همیشه یه لیوان چایی ریختم..آراد با لباس بیرون اومد و نشست جلوی من..شرو کرد به خوردن صبحانه..
-به یاسی بگو‌ اگه میتونه پیشت بمونه اگه نتونستم باهاش برو..در هر صورت تنها نمون..
+باشه..
صبحانه رو خورد و خدافظی کنان رفت..

نظرات (۲)

Loading...

توضیحات

رمان «من و داداشیم» پارت ۹۵

۶ لایک
۲ نظر

-دیگه تکرار نمیشه..
بازم هیچی نگفتم..
-تو طول این بیست و سه سال زندگیت تا حالا شده من بگم دیگه تکرار نمیشه ولی دوباره تکرار کنم؟؟!
بازم چیزی نگفتم..راست میگفت تا حالا نشده..ولی از این حرف راحت نمیگذرم تا بفهمه هر حرفیو نباید بدون فکر بگه..
-شده!؟!
زیر لب گفتم+نه..
-پس ببخش..
+نه..
-چی کار کنم ببخشی؟!
سرمو چسبوندم به سینش..
+هیچی..
-بخشیدی؟
+بخشیدم..
بلندم کرد و گذاشتم رو تخت..حالا که فکر میکنم میبینم آراد هرکاری کنی باز کار خودشو میکنه پس بیخیال حرفی که شنیدم..حتی اگه اون حرفشم راست بود(که نیست) نمیتونستم ازش جدا بشم..دراز کشید و از پشت بغلم کرد..نیم خیز شد و گونمو بوسید..
-شبت بخیر عروسکم..
چشمامو بستم..امروز روز خوب ولی خسته کننده ای بود..آراد انگشاشو روی پوست دستم بالا پایین میکرد..مورمورم میشد ولی حس خوبی داشت..زمزمه کردم-دوست دارم..
یه چیزی تو وجودم میگفت الان اینو بگو..بگو دوسش داری..دستاش دورم محکمتر شد..آروم آروم خوابم برد..
#چشمامو باز کردم و خمیازه بی صدایی کشیدم..آراد هنوز خواب بود..به ساعت نگاه کردم..هشت و نیم رو نشون میداد..برگشتم به طرف آراد..دستمو کشیدم رو گونش و آروم صداش کردم+آراد..آراد..عزیزم..پاشو دیرت میشه..
دستمو که روی گونش بود با دستش گرفت..چشماشو نیمه باز کرد..
+پاشو ساعت هشت و نیمه..مگه نگفتی باید امروز بری شرکت؟!
با صدای خوابالود گفت-پامیشم..
سرمو نزدیک صورتش کردم و لبامو‌ گذاشتم رو لباش..این اولین بار بعد از تولدش بود که من پیش قدم میشدم برای بوسیدن..حس کردم اگه الان نبوسمش تو دلم میمونه..سرمو کشیدم عقب..
-روش خوشمزه ای بود واسه بیدار کردنم..
+پاشو درو باز کن یه چیزی حاضر کنم شاید یاسی و یاشا بیدار شده باشن..
-حاضرم شرت ببندم که یاسی هنوز خوابه..
+نمیخواد شرت ببندی منم مطمئنم خوابه..
از جاش بلند شد و در اتاقو باز کرد..
-بفرما اینم در..
بلند شدم و رفتم بیرون..اول رفتم دسشویی و دست و صورتمو شستم و مسواک زدم بعدم رفتم آشپزخونه..یه صبحانه ساده حاضر کردم..واسه خودمم مثل همیشه یه لیوان چایی ریختم..آراد با لباس بیرون اومد و نشست جلوی من..شرو کرد به خوردن صبحانه..
-به یاسی بگو‌ اگه میتونه پیشت بمونه اگه نتونستم باهاش برو..در هر صورت تنها نمون..
+باشه..
صبحانه رو خورد و خدافظی کنان رفت..