آهنگ از حبیب الله بدیعی و شعر از نواب صفا / https://www.namasha.com/playlist/Xj31q7XldmZkFVEl
....................................................
من زادهٔ کوهستانم دور افتاده ز بُستانم
با غصه هم آغوشم میسوزم و خاموشم


من زادهٔ کوهستانم دور افتاده ز بُستانم
با غصه هم آغوشم میسوزم و خاموشم


پروردهٔ غمها گشتم آوارهٔ صحرا گشتم
آماج بلا شده ام پامال جفا شده ام


پروردهٔ غمها گشتم آوارهٔ صحرا گشتم
آماج بلا شده ام پامال جفا شده ام


بلاکِشیده ای حال دلم را میداند
جفا خریده ای نقش غمم را میخواند
...آه از تنهایی

سکوت شب بُوَد محرم راز پنهانم
لهیب تب بُوَد همدم شام هجرانم
کو هم آوایی ... کو هم آوایی


گویم همه شب تنها شرح غم هجران را
با خار بیابان ها چه کسی شِنَوَد نفسی
شرح غم پنهانم را ... شرح غم پنهانم را


کردی تو فراموشم رفتی چو از آغوشم
غمدیده و خاموشم نکند مهی از نگهی
روشن شب هجرانم را ... روشن شب هجرانم را


تشنه لبم روز و شبم در حسرت طی شد
همدم من محرم من فریاد نِی شد

تشنه لبم روز و شبم در حسرت طی شد
همدم من محرم من فریاد نِی شد
غم تو هر دم فزوده دردم

گویم همه شب تنها شرح غم هجران را
با خار بیابان ها چه کسی شِنَوَد نفسی
شرح غم پنهانم را ... شرح غم پنهانم را


کردی تو فراموشم رفتی چو از آغوشم
غمدیده و خاموشم نکند مهی از نگهی
روشن شب هجرانم را ... روشن شب هجرانم را