در حال بارگذاری ویدیو ...

HUSH Ꮺ / خاموش Ꮺ پارت یازدهم

✙Blue Sun✙
✙Blue Sun✙

***11***
(تهیونگ با &، امیلی با @ و توضیحات داستان با () نشون داده میشن)
@ای.این منم؟ &واو خدای من! باید خودت باشی! پایینش نوشته امیلی! @اما... اما من یادم نمیاد هیچوقت این عکس رو گرفته باشم... &معلومه! چون حافظمون رو از دست دادیم @اون اطلاعات زیر عکس... &هوم... اینجا نوشته اسم اصلیت یانگ سورا هست... ملیت کره ای داری ولی از بچگی امیلی صدات میکردن... @هوم... سنم درسته، همونی که روی تابلو ثبت شده &آره... و کسی که به عنوان معرف تورو آورده اینجا اسمش مین یونهی بوده، با شنیدن این اسم چیزی یادت نمیاد؟ (امیلی بعد لحظه ای فکر ،با حالت آشفته گفت: ) @نه... هیچی... واقعا هیچی یادم نمیاد! &از اونجایی که اسم فامیلش با تو یکی نیست احتمالا باید مادرت باشه @مادرم؟ خانواده من؟ &نمیدونم، شاید! @اما... اما چرا این قسمت از صفحه خالیه؟ (تهیونگ چشمش رو چرخوند و به جایی که امیلی بهش اشاره می‌کرد خیره شد... یه بخش مهم از پرونده خالی و دست نخورده مونده بود.... علت حضورش توی تیمارستان! معلوم نبود بخاطر چه علائمی یا برای دقیقا کدوم بیماری روانی به اونجا آورده شده، این خیلی عجیب بود! مسلما مهم ترین دلیل حضور یه آدم توی تیمارستان باید بیماری روانیش باشه! اما اون بخش از پرونده خالی بود و دست نخورده باقی مونده بود) &اما چرا باید بقیه صفحات پاره بشن یا یکی خط خطیشون کنه؟ مگه VIP نیست؟ اصلا چرا وی آی پی؟ مگه تو کی بودی؟ @دقیقا همه این چیزا سوالایی هستن که ذهن منو هم به خودش مشغول کرده &کار رکسه؟ @اگه باشه کارش قانونی نیست! میتونیم ازش شکایت کنیم! &ولی فکر نمیکنم اینجا از قانونای عادی تبعیت کنه... (ادامه در بخش نظرات... )

نظرات (۹۹)

Loading...

توضیحات

HUSH Ꮺ / خاموش Ꮺ پارت یازدهم

۲۴ لایک
۹۹ نظر

***11***
(تهیونگ با &، امیلی با @ و توضیحات داستان با () نشون داده میشن)
@ای.این منم؟ &واو خدای من! باید خودت باشی! پایینش نوشته امیلی! @اما... اما من یادم نمیاد هیچوقت این عکس رو گرفته باشم... &معلومه! چون حافظمون رو از دست دادیم @اون اطلاعات زیر عکس... &هوم... اینجا نوشته اسم اصلیت یانگ سورا هست... ملیت کره ای داری ولی از بچگی امیلی صدات میکردن... @هوم... سنم درسته، همونی که روی تابلو ثبت شده &آره... و کسی که به عنوان معرف تورو آورده اینجا اسمش مین یونهی بوده، با شنیدن این اسم چیزی یادت نمیاد؟ (امیلی بعد لحظه ای فکر ،با حالت آشفته گفت: ) @نه... هیچی... واقعا هیچی یادم نمیاد! &از اونجایی که اسم فامیلش با تو یکی نیست احتمالا باید مادرت باشه @مادرم؟ خانواده من؟ &نمیدونم، شاید! @اما... اما چرا این قسمت از صفحه خالیه؟ (تهیونگ چشمش رو چرخوند و به جایی که امیلی بهش اشاره می‌کرد خیره شد... یه بخش مهم از پرونده خالی و دست نخورده مونده بود.... علت حضورش توی تیمارستان! معلوم نبود بخاطر چه علائمی یا برای دقیقا کدوم بیماری روانی به اونجا آورده شده، این خیلی عجیب بود! مسلما مهم ترین دلیل حضور یه آدم توی تیمارستان باید بیماری روانیش باشه! اما اون بخش از پرونده خالی بود و دست نخورده باقی مونده بود) &اما چرا باید بقیه صفحات پاره بشن یا یکی خط خطیشون کنه؟ مگه VIP نیست؟ اصلا چرا وی آی پی؟ مگه تو کی بودی؟ @دقیقا همه این چیزا سوالایی هستن که ذهن منو هم به خودش مشغول کرده &کار رکسه؟ @اگه باشه کارش قانونی نیست! میتونیم ازش شکایت کنیم! &ولی فکر نمیکنم اینجا از قانونای عادی تبعیت کنه... (ادامه در بخش نظرات... )

سرگرمی و طنز