در حال بارگذاری ویدیو ...

رمان «من و داداشیم» پارت ۵۷

۵ نظر گزارش تخلف
_Pishi_
_Pishi_

پشت در تکیه دادم و آروم سر خوردم پایین..زانوهامو بغل کردم..سرمو گذاشتم رو زانومو زار زار گریه کردم..با چه رویی برگشته بود؟؟اصن یاسی چجوری راش داده بود؟؟چرا بهش نگفته بود کی زنگ زده؟؟ازت بدم میاد آراد..این بود جواب اعتمادم؟؟چرا گولشو‌ خوردی آرام؟؟چرا خر شدی؟؟چرا اینقدر بهش اعتماد داشتی؟؟اون تورو فقط واسه هوس بازیاش میخواست..هر بلایی سرت بیاد حقته..اون از بابا اینم از شوهر..شوهر؟؟هه لیاقت این اسمو نداره..صدای در اومد و پشت بندش صدای آراد-آرام درو باز کن..چی شده؟؟بخاطر اینکه دیر اومدم ناراحتی؟؟به خدا گیر بودم نتونستم بیام..باز کن عزیز دلم..باز کن آرام جانم..باز کن ببینم چته..چه غلطی کردم خودم خبر ندارم؟؟..آرام دارم سکته میکنم درو باز کن..آرام باز...
دیگه صداش نیومد..یعنی رفته؟؟نه صدای یاسی میاد..کجا بودی تا الان یاسی؟؟درو باز کنم؟؟نه نه دلم نمیخواد دیگه اون نامردو ببینم..درو قفل کردم..دیگه طاقت نداشتم..مگه یه دختر بیست و دو ساله چقدر طاقت داره..دختر؟!!هه یادم نبود یه نامرد همه چیو به باد داده..دلم خواب میخواد یه خواب طولانی مثلا تا ابد..خدایا چرا منو نمیبری پیش خانوادم؟؟..چرا منو ازشون جدا کردی؟؟..چرا یه کاری کردی تنها شم؟؟..خدایا منو ببر پیش مامان بابام..اگه نبری خودم میرم پیششون..دارم کیو تحدید میکنم؟!!خدا رو؟!!آرام مثه اینکه جدی دیوونه شدی..خودتو بکشی خدا چی ازش کم میشه؟؟فقط تنها کسی که برات مونده رو هم از دست میدی..دستمو بردم تا دوباره آرام بخش بخورم که در یهو باز شد..چجوری؟؟مگه قفل نکرده بودم؟؟یاسی اومد تو اتاق..بلند شدم رفتم سمتش تا ببینم چجوری درو باز کرده..
-حالت خوبه؟؟
+باید خوب باشم؟؟
سرمو برگردوندم سمت در..این چرا هنوز اینجاست؟؟چرا گورشو گم نمیکنه؟؟نگران بهم زول زده بود..نگران؟؟مگه براش مهمم که نگرانه؟؟اومد نزدیک..دستشو دراز کرد به طرفم یه قدم رفتم عقب و هم زمان گفتم+دستت به من خورده نخورده..
⬇نظرات⬇

نظرات (۵)

Loading...

توضیحات

رمان «من و داداشیم» پارت ۵۷

۶ لایک
۵ نظر

پشت در تکیه دادم و آروم سر خوردم پایین..زانوهامو بغل کردم..سرمو گذاشتم رو زانومو زار زار گریه کردم..با چه رویی برگشته بود؟؟اصن یاسی چجوری راش داده بود؟؟چرا بهش نگفته بود کی زنگ زده؟؟ازت بدم میاد آراد..این بود جواب اعتمادم؟؟چرا گولشو‌ خوردی آرام؟؟چرا خر شدی؟؟چرا اینقدر بهش اعتماد داشتی؟؟اون تورو فقط واسه هوس بازیاش میخواست..هر بلایی سرت بیاد حقته..اون از بابا اینم از شوهر..شوهر؟؟هه لیاقت این اسمو نداره..صدای در اومد و پشت بندش صدای آراد-آرام درو باز کن..چی شده؟؟بخاطر اینکه دیر اومدم ناراحتی؟؟به خدا گیر بودم نتونستم بیام..باز کن عزیز دلم..باز کن آرام جانم..باز کن ببینم چته..چه غلطی کردم خودم خبر ندارم؟؟..آرام دارم سکته میکنم درو باز کن..آرام باز...
دیگه صداش نیومد..یعنی رفته؟؟نه صدای یاسی میاد..کجا بودی تا الان یاسی؟؟درو باز کنم؟؟نه نه دلم نمیخواد دیگه اون نامردو ببینم..درو قفل کردم..دیگه طاقت نداشتم..مگه یه دختر بیست و دو ساله چقدر طاقت داره..دختر؟!!هه یادم نبود یه نامرد همه چیو به باد داده..دلم خواب میخواد یه خواب طولانی مثلا تا ابد..خدایا چرا منو نمیبری پیش خانوادم؟؟..چرا منو ازشون جدا کردی؟؟..چرا یه کاری کردی تنها شم؟؟..خدایا منو ببر پیش مامان بابام..اگه نبری خودم میرم پیششون..دارم کیو تحدید میکنم؟!!خدا رو؟!!آرام مثه اینکه جدی دیوونه شدی..خودتو بکشی خدا چی ازش کم میشه؟؟فقط تنها کسی که برات مونده رو هم از دست میدی..دستمو بردم تا دوباره آرام بخش بخورم که در یهو باز شد..چجوری؟؟مگه قفل نکرده بودم؟؟یاسی اومد تو اتاق..بلند شدم رفتم سمتش تا ببینم چجوری درو باز کرده..
-حالت خوبه؟؟
+باید خوب باشم؟؟
سرمو برگردوندم سمت در..این چرا هنوز اینجاست؟؟چرا گورشو گم نمیکنه؟؟نگران بهم زول زده بود..نگران؟؟مگه براش مهمم که نگرانه؟؟اومد نزدیک..دستشو دراز کرد به طرفم یه قدم رفتم عقب و هم زمان گفتم+دستت به من خورده نخورده..
⬇نظرات⬇