نقد فیلم کج پیله
کج پیله به کارگردانیِ هاتف علیمردانی پروازی است در آغوشِ کرمهای شبتابِ خاموش که شعری با زبانِ بونوئلای، لوئیس بونوئل کارگردان و فیلمسازِ اسپانیایی، و همراهیِ انتزاعیْ از جنس «مسخرهباز» همایون غنیزاده، را یادآوری میکند. النازِ شاکردوست مهارت بالایی از هنرِ بازیگریِ خود را به نمایش میگذارد. هم اَسد و هم سیما در این فیلم بخشی از وجودِ ژولیتی او با لحنِ شکسپیر هستند. در حقیقت ما از طرزِ راه رفتن و چشمهای او میفهمیم که او اسد نیست اما نعیمه نظامدوست که دیگر شورَش را در آورده در پرداخت به کمدیِ موقعیت، یا خواستهی کارگردان از او بوده، بوسههای وحشیای به گونهی الناز میزند که ما به جنسیتِ بازیِ شاکردوست شک میکنیم. اولاً به باور من سینما آینهای از رویای پرداخت نشدنی در تئاتر است. این که ما نمایشنامهای از شکسپیر را بهانه برای کشف و شهودِ فردی کنیم یا با تبلیغِ یک شامپو و چهرهپردازی و گریم بخواهیم کسی خود را جای کسی که درموردِ او اشتباه قضاوت کرده بگذارد، غلط است. درام نباید با توسل به من اگر جای او بودم و... شکل بگیرد بلکه باید هم من را نشان دهد هم او را و...
متن کامل را در مجله سینمایی برداشت بلند بخوانید.
https://longtake.ir/mag/?p=25909
نظرات