در حال بارگذاری ویدیو ...

قسمت چهارم رمان پیش مرگ ارباب

فاطمه
فاطمه

مه لقا مادر انتظار کشیده ای بود که روز سختی را پشت سر گذاشته بود اما خوشحال بود و خندان.انگار که کوهی بر دوش داشته و مزد تمام کارهای خوبش سبک شدن آن کوه بود.
و چه شیرین بود حس مادری کردن برای دخترک قرمزش و این دختر با وجود مادرش خوبخت بود.

نظرات (۲)

Loading...

توضیحات

قسمت چهارم رمان پیش مرگ ارباب

۵ لایک
۲ نظر

مه لقا مادر انتظار کشیده ای بود که روز سختی را پشت سر گذاشته بود اما خوشحال بود و خندان.انگار که کوهی بر دوش داشته و مزد تمام کارهای خوبش سبک شدن آن کوه بود.
و چه شیرین بود حس مادری کردن برای دخترک قرمزش و این دختر با وجود مادرش خوبخت بود.