پنجره ای رو به گریه : شعر و خوانش صنم نافع
پنجره ای رو به گریه
رنجی مرا به سینه ی گرداب می کشد
تا مرگِ یکستاره ی بی تاب می کشد
دنیا دلش گرفته ونقاشِ آسمان
چشمِ تورا به صورتِ مهتاب می کشد
مردم! به گوشِ همبرسانید:آرزو
از سرزمین فاجعه اسباب می کشد!
در خانه ای که پنجره اش رو به گریه است
ما را جنون همیشه به یک قاب می کشد
من سر بریده می رسم ودستِ سردِ تو
خونِ جگر به خالیِ بشقاب می کشد
من با خیالِ مرگ رسیدم به آسمان
دستی مرا به سمتِ تو در خواب می کشد
ای دخترِ نشان شده! تقدیر رعیتی
پایِ تورا به خانه ی ارباب می کشد
باران، گلویِ خاطره ها را گرفته است
نقشِ تورا به سادگیِ آب می کشد
صنمنافع
نظرات