وقتی تو جرئت حقیقت.... (فصل 2) Prt4
سلام
من این پارتو بیشتر از ده بار نوشتم نمیدونم این دفعه ویدیو میپره یا نه
پارت چهارم
_رسیدم به همون جایی که آخرین بار همو دیدیم
_ ی چن دقیه وایسادم تا بیاد ولی خبری ازش نبود بعد ی ربع بلخره اومد
@ اوه چقد عوض شدی اخرین باری که دیدمت حدود صد سال گذشت. خیلی وقتی تبدیل شدی پریشون بودی
_ اینارو ول کن برای چی میخوای من دیگه میدونم رفتارت چطوریه دیگه حتما ی چیزی میخوای
@ باید بردم بشی
_ چی...چرا؟.. اصن به چه دلیل
@چون من تورو ساختم من اربابه توام
_ هه این همه سال نیومدی سراغم الان اومدی. اصن اصن اگه من قبول نکنم چی میشه
@ بلایی صد برابر روی دخترت
_چچ..چی؟صب کن هرکاری میگی میکنم فقط کاریش نداشته باش
@هرکاری؟
_ اا.. اره
@ پس... برده ام شو
_با ناامیدی باشه ای گفتم
@خوبع تا دوساعت وسایلتو جم کن بیا اینجا
@میدونی راحت پیدات میکنه پس فکر فرار بهت نزنه
.
.
.
.
کمتر نوشتم که شاید این ویدیو نپره
شرط نداره
بوس به کلتون
بای
نظرات (۶)